نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۸ بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ بود و گروه نخبگان خبرآنلاین در این باره از سه استاد فلسفه، پرسشهایی را درباره این شاعر بزرگ ایرانی پرسیده و نظر آنها را جویا شده است: حافظ کیست و چه میگوید و مهمترین تعریفش از خودش چیست؟ خود و پیرامونش را چگونه تعریف میکند؟ حسن […]
بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ بود و گروه نخبگان خبرآنلاین در این باره از سه استاد فلسفه، پرسشهایی را درباره این شاعر بزرگ ایرانی پرسیده و نظر آنها را جویا شده است: حافظ کیست و چه میگوید و مهمترین تعریفش از خودش چیست؟ خود و پیرامونش را چگونه تعریف میکند؟
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران و غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد بازنشسته دانشگاه تهران، استادانیاند که به این پرسشها پاسخ دادهاند.
ریا و نفاق در زبان حافظ
بلخاری طی پاسخ مبسوطی به این پرسشها تاکید میکند که مهمترین سخن حافظ برای خود و پیرامونش، پرهیز از ریا و تزویرگری و سالوسی ست. یعنی همانکه همه جامعه امروز ما را فرا گرفته است. رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درپاسخ به این پرسشها میگوید: امروزه پرداختن به نقد تزویرگری و سالوسی در میان اندیشه حافظ برای هر حقیقت طلبی، یک ضرورت است. در زبان و جهان حافظ، ریا و نفاق، ویژگی واعظان است. اما کدام واعظان مورد طعن حافظاند و کدام وعظ مورد نکوهش حافظ است؟ او که میگوید:
« برو به کار خودای واعظ این چه فریادست / مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست »
اصطلاح واعظ به معنای ناصح است آنکه نصیحت میکند. واعظ کسی است که دیگران را نصیحت کند. اصطلاح واعظ از جمله اصطلاحات محبوب دیوان غزلیات حافظ نیست و در مواردی واعظ را همچون زاهد ریایی میداند که به وعظ و نصیحت دیگران دست میگشاید اما خود از انجام انچه نصیحت میکند دوری میگزیند. دیگران را به امری میخواند اما خود را از انجام آن امر معاف میداند. از دیدگاه حافظ این نوعی ریاست و نوعی نفاق است که دیگران را به امری در صورتی صلاح الدین فرا بخوانی اما خود عامل به آن نباشی.
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون
ای آنانی که ایمان آوردید چرا چیزهای میگویید که به آن عمل نمیکنید. در فرهنگ و جهان بینی حافظ واعظان چنین صفتی دارند. از جمله مخاطبان این آیه شریفه هستند. نفرموده استای کفار. گفته استای کسانی که ایمان آوردید. یعنی کسی میتواند در لباس دین خود را متدین و دیندار نشان دهد اما خلاف ذات دین عمل کند. دیگران را به صلاح بخواند اما در خلوت به فساد عمل کند.
« واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند »
حافظ واعظان را به این صفت میشناساند: آنانی که امری را میگویند و دیگران را به صلاح میخوانند اما نفس خود را صالح نمیکنند. پس اصلاح واعظ در تمامیت جهان بینی حافظ، اصطلاح محبوبی نیست.
«رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ / که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم »
واعظی که صورت پرست است. صورت پرستان را با رموز جهان کاری نیست. واعظ ظاهر پرست است. ظاهرپرستان را با رندی چه کار؟ « که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم» یا مثلا در جای دیگری میگوید:
« واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن/ در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم »
حافظ به صورت بسیار صریح میگوید واعظ نسیم حق به مشامش نخورده است. این ریاکاری و نفاق است که در غزل سی و پنجم به نام واعظ رانده میشود: «برو به کار خودای واعظ این چه فریادست» حافظ با اصل موعظه و نصیحت مشکلی ندارد اما این واعظی که بوی حق نشنیده، رانده میشود. یعنی اوکه به الزامات وعظ آراسته نیست و شان وعظ ندارد اما زبان به وعظ میکشاید و در خلوت کار دیگر میکند. این کار رهزنی ایمان مردم است. پس اینگونه واعظان که رهزناند از نگاه حافظ مذمت میشوند. این است که در جایی میگوید:
« دور شو از برمای واعظ و بیهوده مگوی/ من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم »
این وعظ و این واعظ راهزن که بوی حق نمیدهد اگر درپیرامون ما گسترش یافت، سر از دروغ و فریب و ریا در میآورد. این استاد دانشگاه تهران همچنین در بخش دیگری از پاسخ خود تاکید میکند: اینجاست که در جای دیگری میفرماید:
« گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود / تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود »
اینجا نیز سخن از ریا و سالوسی ست. آنجا گفته است:
« رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ »
اما در جای دیگری میاورد:
« حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ/ اگر چه صنعت بسیار در عبادت کرد »
رابطهای ست بین صنعت و عبادت. آنکه در عبادت صنعت و تجارت میکند، او نقش ریایی میزند و کاسبی میکند و به حقیقت نمیرسد. اگر در تمام ابیات بالا تامل کنید نوعی نفی مطلق شیوه و منش ریایی و سالوسی دیده میشود. اما در ابیات دیگری حافظ اشارتی متفاوت نسبت به برخی واعظان دارد. آنجا که میفرماید:
« حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر / کنایتی ست که از روزگار هجران گفت »
گاه واعظان از هول قیامت میگویند. از صفات و ویژگیهای قیامت و بهشت و همچنین از وحشت و هول قیامت میگویند. اینجا مشی و مرام واعظ متفاوت است. آنجا واعظ میگوید عامل باشید اما خود غافل است اما اینجا دیگر خود غافل نیست. آنجا که واعظ از گزارههای قرآنی میگوید و کلاهی از این وعظ برای خود ندوخته باشد، اینجا دیگر مشی ریایی و نفاق نیست و صداقت دارد. حافظ اگرچه نگاه مهربانانهای به واعظان ندارد اما مشی حافظ نفی مطلق وعظ و واعظان عامل نیست. واعظان عامل، حقیقت گویند و راهگشا هستند. اینان که صادق اندو دور از ریا و تزویر، در اندیشه حافظ محبوباند و مقامی بلند دارند. حافظی که اوهامبافان مُتجدد ساختهاند رضا داوری اردکانی نیز دراین باره از ما میپرسد که حافظ در ذهن ما کیست؟ و فیلسوفانه ذهن ما و جامعه را میکاود. او سخنهای راویان از حافظ جعلی و وهمی را به پرسش و نقد میکشد و میگوید: « طرح این پرسش چنان است که گویی باید در پاسخ آن شرحی از زندگی حافظ و اشتغالات روزمره اش بیت شود، اما من که سر این کار ندارم؛ فقط میگویم که این حافظی که اوهامبافان متجدد ساختهاند، حافظ لسان الغیب نیست و با تبدیل کردن شعر او به ادبیات، حافظ دیگری پیدا شده است و این حافظ را همگان کم و بیش خوب میشناسند و البته که ادیبان بیشتر از دیگران، این علم و شناسایی رادارند؛ چه، اینان خود او را براساس آراء همگانی جعل کردهاند. اما شعر با آراء همگانی چه نسبت دارد؟» حافظ سرتاپا «خیر» است غلامحسین ابراهیمی دینانیِ هم درپاسخ به این پرسشها میگوید: حافظ نیاز و ضرورت همواره زمانه ماست اما نهفقط با کتاب شعرش! آیا فقط این دیوان حافظ در خانهها کار فهم و اخلاق ما را به سرانجامی میرساند؟ دینانی البته معتقد است: « حافظ سرتاپا «خیر» است و «خیر» نیاز همیشه جامعه ماست. آنچه مردم از حافظ میشناسند، یک کتاب شعر است و حتی زندگانی او چندان روشن نیست اما کتابش همه جا هست و عارف و عامی آن را دارند. »
این مطلب بدون برچسب می باشد.