نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷ مراسم بزرگداشت اقبال لاهوری با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سهشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر رضا […]
مراسم بزرگداشت اقبال لاهوری با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سهشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید.
در این مراسم که با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم؛ دکتر غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ دکتر محمد بقایی(ماکان)، محقق و اقبال شناس برجسته و دکتر اصغر دادبه، عضو هیأت مدیره انجمن به ایراد سخنرانی پرداختند. متن سخنرانی دکتر حسن بلخاری با عنوان «شخصیت متضلع علامه اقبال لاهوری و برزخیت زمانۀ حیاتش» بدین شرح است: الف) اگر بخواهیم حوزه اصلی اندیشه و ایدههای علامه اقبال لاهوری را در یک رشته یا عرصه بیان کنیم کدامین حوزه را برگزینیم؟ در سیاست، یقیناً از بنیانگذاران پاکستان به حساب میرود و به یک معنا، نخستین کسی است که ایده یک کشور مستقل و اسلامی را در همکاری با کسانی چون مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح در شبه قاره مطرح کرد و البته مبارزات فکری و سیاسیاش علیه استعمار و نوعی فلسفه سیاسی که استوار بر توحید الهی و رسالت محمدی بود. در فلسفه، آشنایی عمیق با بزرگترین فلاسفۀ غربی چون کانت و هگل و نگارش رسالۀ دکتریاش با عنوان رشد مابعدالطبیعه در ایران که در دانشگاه مونیخ و به سال ۱۸۹۹ میلادی دفاع شد. رسالهای که با نام سیر فلسفه در ایران به چاپ رسید. در عشق و محبت به ایران و ایرانیان و البته زبان شیرین و نغز فارسی که در اشعارش چنین تبلور مییافت:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما غوطهها زد در ضمیر زندگی اندیشهام تا بهدست آوردهام افکار پنهان شما مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما تا سنانش تیزتر گردد فرو پیچیدمش شعلهیی آشفته بود اندر بیابان شما فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق پاره لعلی که دارم از بدخشان شما میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
در مباحث اقتصادی که نگارش علمالاقتصادش نخستین کتاب در اقتصاد به زبان اردوست و در سال ۱۹۰۳ در لاهور به چاپ رسید؛ این اثر به تشویق و حمایت استاد اقبال، توماس آرنولد به رشته تحریر در آمد. در روانشناسی دینی، تأملات او در باب روش استقراء کندی فیلسوف عرب و نیز اندیشههای عراقی و خواجه محمد پارسا. در حوزه تجدید حیات اسلام و اندیشۀ اسلامی که او را در عداد کسانی چون سید جمالالدین اسدآبادی قرار میدهد و نگارش اثر مهم و بلکه مهمترین اثرش یعنی تجدید بنای اندیشۀ دینی در اسلام. اقبال در جاویدنامه مکرر از جمالالدین نام برده و ضمن اینکه او را مؤسس اصلی رنسانس اسلامی در دوره جدید میخواند، شایستهترین فرد برای لقب نوگرا نیز میداند. در حوزۀ عرفان، آشنایی با آرای ابنعربی، سنایی، عطار، مولانا، عراقی، بیدل و شاه ولیالله و البته در میان همۀ این بزرگان، دلسپردگی تام و تمامش به مولانا محمد جلالالدین بلخی که تا آخر عمر مستمر و مداوم ادامه یافت و حتی در برخی از اشعار خود، همچنانکه مولانا جان خود را افروخته از فروغ امیرالمؤمنین علی (ع) میدانست:
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس سؤالقضا حسنالقضا یا تو واگو آنچ عقلت یافتست یا بگویم آنچ بر من تافتست از تو بر من تافت چون داری نهان میفشانی نور چون مه بیزبان
اقبال نیز جان خود را روشن از خورشید مولانا میدانست:
چو رومی در حرم دادم اذان من از او آموختم اسرار جان من به دور فتنۀ عصر کهن، او به دور فتنۀ عصر روان، من
و نیز:
گره از کار این ناکاره واکرد غبار رهگذر را کیمیا کرد نی آن نی از پاکبازی مرا با عشق و مستی آشنا کرد
در حوزه فلسفه غرب، آشنایی عمیق با آرای آنری برگسون که به نگارش کتابی چون حقیقت و حیرت: مطالعۀ بیدل در پرتو اندیشههای برگسون انجامید و البته آشنایی او با اندیشۀ اَبَرانسانِ نیچه و نیز آشنایی کامل با آرای فلاسفهای چون کانت و هگل. در حوزه شعر که شاعری توانا و بسیار صاحب ذوق بود و منظومههایی چون اسرار خودی، رموز بیخودی، پیام مشرق، بانگ درآ، جاویدنامه، پس چه باید کرد ای اقوام شرق و زبور عجم از او به یادگار ماند. در اندیشه و الهیات اسلامی با آثاری چون: احیای فکر دینی در اسلام، مثنوی مسافر، بال جبرئیل و نیز همان اثر مهم و تأثیرگذارش تجدید بنای اندیشۀ دینی در اسلام که عناوین فصول آن بیانگر آگاهی عمیق او با اندیشههای اسلامی است شامل: – فصل اول: دانش و تجربۀ دینی – فصل دوم: آزمون فلسفی جهت رازگشایی از تجربۀ دینی – فصل سوم: تصور خدا و معنای نیایش – فصل چهارم: خود انسانی: آزادی و جاودانگیاش – فصل پنجم: روح فرهنگ اسلامی – فصل ششم: اصل حرکت در ساختار اسلام – فصل هفتم: آیا دین امکانپذیر است؟ و البته کتاب مجموعه سخنرانیها، مقالات و نامههای علامه اقبال لاهوری با مقالاتی چون وحدت وجود از نگاه جیلانی، تثلیث مسیحی، دیدگاه اسلام درباره جهان و انسان، اصل برابری و نفی بردهداری در اسلام، دموکراسی آرمان سیاسی اسلام، تئوری سلطنت انتخابی، نیچه و مولوی، رد حقالهی برای حکومت، فلسفۀ مگ تاگارت، معاد جسمانی، مقام زن در شرق، اسلام و قادیانیسم، پاسخی به نهرو دربارۀ ارتداد و … که به صورت کامل، بیانگر آشنایی عمیق اقبال با فرهنگ اسلامی و مهمتر اعتقاد به قدرت این فرهنگ در برانگیختن انسانها و بهویژه مسلمین علیه استعمار و مهمتر انسانسازی است. بنابراین با تأمل و تحقیق در باب حیات و آثار علامه اقبال، با شخصیتی متضلع و چندوجهی مواجهیم که در برزخ سنّت و مدرنیته و با تحصیل در شرق و غرب و با اتکاء به استعداد و پشتکار کمنظیرش در حوزههای متکثر فوق، سخن گفت و شعر سرود و کتاب نوشت. تأمل من بر برزخیت دوره تاریخی است که امثال او و سید جمالالدین در آن میزیستند. ب) برتراند راسل در مقدمه کتاب مهم تاریخ فلسفۀ غرب سخن مهمی در باب نسبت فلاسفه با زمان خویش دارد. او میگوید: «فلاسفه هم معلولند و هم علت: از سویی معلول اوضاع اجتماعی و سیاسی و سازمان حکومتی خویشند و از سوی دیگر ـ اگر بختیار باشند ـ علت عقایدی هستند که سیاست و سازمانهای دورههای بعدی را شکل میدهد.» به زبان ساده، فلاسفه از گذشته و حال متأثر گشته و بر آینده خویش تأثیر میگذارند. اقبال نیز قطعاً از این دسته فلاسفه است. فلاسفهای برخوردار از روح زمان و درعین حال به دنبال ایجاد جهانی نو و گشودن افقهایی نوتر در مقابل دیدگان ملّت و کشور خویش. اما همه فلاسفه چنان بختیار نیستند که در حیات خویش شاهد به ثمر نشستن فعالیتهای فکری و عملی خود در رسیدن به جان و جهانی بهتر باشند. علامۀ ما نیز چون افلاطون که در تحقق یوتوپیای خود ناکام ماند در حسرت و ناکامی احیای اندیشه و تمدن اسلامی عمر خود را به پایان رساند؛ اما مطلقاً تأثیر او بر شکلگیری پاکستان و ظهور برخی نهضتها و جنبشهای اسلامی چه در حوزه فکری و چه حوزه سیاسی قابل تردید و انکار نیست. بختیاری او در به بار نشستن اندیشههایش در سالهای پس از درگذشتش بود. اقبال در عصری ظهور کرد و زیست که شرق در برزخ میان سنّت و مدرنیته تنفس میکرد. این برزخ اجازه میداد تا اقبال و سیدجمالالدین اسدآبادی عمیقترین فریادهای احیاء و اتحاد جهان اسلام را برآورند، اما جهانِ بسته اندیشه شرقیان و بهویژه مسلمین، اذن و اجازه تحقق افکار اقبال و اسدآبادی را نمیداد؛ بزرگانی که پیش از زمان خود متولّد شده بودند اما تردیدی نیست که بر زمان آیندۀ خود تأثیر گذاشتند. بسته بودن و انجماد فکری ملتهای مسلمان به علاوۀ حکومتهای نالایق و ناکارآمد و نیز فقدان نوآوری و فعالیتهای عمیق فکری در دانشگاههای جهان اسلام، غربزدگی و سیطره کمیت اندیشه بر کیفیت آن، همه و همه عواملی بود که تلاش و کوشش اقبال و سیدجمالالدین اسدآبادی را ناکام گذاشت اما در تداوم زمان، جهان اسلام به اهمیّت و عظمت این اندیشهها و تلاشهای نوآورانه و احیاگرانۀ چنین بزرگانی پی برد. جهان اسلام و حوزه اندیشۀ اسلامی، رادمردی و پایمردی بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری را قدر شناخته، بزرگ میشمارد و آنان را بر صدر جان و جهان خود مینشاند. بهویژه ما ایرانیان که از شدّت عشق و محبت او به ایران و ایرانی آگاهیم. راه چنین رادمردانی هرگز از رهروان نواندیش و اصیل خالی مباد ـ انشاءالله. ضمن آرزوی غفران و رضوان الهی برای روح آن فقید سعید از همۀ بزرگوارانی که زحمت تهیۀ این اثر را متقبل گشتند، چه در نگارش مقاله و چه همکارانم در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که زحمت آمادهسازی، چاپ و انتشار آن را کشیدند، صمیمانه سپاسگزارم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.