نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷ همایش «روز جهانی فلسفه» با عنوان «حکمت و تمدن در ایران اسلامی» روز دوشنبه ۲۸ آبانماه ۱۳۹۷ با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. چکیده سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «حکمت، […]
همایش «روز جهانی فلسفه» با عنوان «حکمت و تمدن در ایران اسلامی» روز دوشنبه ۲۸ آبانماه ۱۳۹۷ با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
چکیده سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «حکمت، تمدن و معماری» بدین شرح است:
در این بحث سه عنوان کلی داریم که هر سه از این رو که در عرصه علوم انسانی و نظری نیز مطرحند با انبوهی از دیدگاهها، نظریهها و معانی مواجهیم. سخن اول من در باب مفهوم جامع حکمت است. این واژه قرآنی است و در قرآن به معنای امر متقن استوار است. بنابراین حکیم کسی است که از منظر نظری دارای احکام و نظریههایی متقن و استوار است و از منظر عملی هم عامل اعمالی است درست، دقیق و استوار. میخواهم از منظر دیگری به این موضوع بنگرم و آن اصطلاح خاص و ویژهای است که در حکمت هندو وجود دارد. این البته یک مدخل است و نوعی مثال. در فرهنگ هندو اصصلاحی هست که در حکمت هنر هند و در یک نمای کلیتر شرق مورد بحث قرار میگیرد: sadrsia ، این لغت از نظر مفهومی به معنای تقلید و محاکمات است و به یک عبارت مفهوم شرقی mimesis یونانی اما از نظر لغوی یک کلمه مرکب است، ترکیب یافته از Sa به معنای با یا مع و Drsia به معنای رویت نظری واقعیت یا تأمل و تحقیق در باب واقعیت . دارشانا (darsana) که در حکمت هندو به معنای فلسفه یا حکمت است دقیقاً مترادف drsia است. حال در این روایت نظری یا تحقیقی چه چیزی با چه چیز دیگری باید دیده شود؟ و این سوال با تامل از ترکیب sa با drsia ظاهر میشود. از منظر حکمت هندو هستی یک حقیقت معقول دارد که غایب از نظر انسان است و حقیقت همان است که هست. محسوسات وجه موهوم آن حقیقتاند یا به تعبیر اپانپشادها مایا. از منظر حکمت هندو، حکمت دیدن امر محسوس نه فقط در وجه صوری و ظاهری آن بلکه همراه با وجه معقول و حقیقی آن است. صرف محسوس را دیدن، غایتی جز حجاب ندارد، اللهم ارنا الاشیاء کما هی اشیا را در حقیقت معقول آن دیدن. ظاهر را با باطن آن دیدن، صورت را با سیرت آن دیدن، در این ساحت داستان نارادا بسیار روشنگر است. به عنوان مثال با این رویکرد طبیب به جسم مینگرد حکیم به جسم و روح. به عبارتی حکیم تمایز میان معقول و محسوس را باور ندارد و ظاهر را نه نقطه مقابل باطن که آخرین سطح گشودگی و ظهور باطن میداند. بنابراین امور را ترکیبی مینگرد نه تجزیهای، پدیدهها را در طول هم تحلیل میکند نه در عرض هم. مفهوم دقیق حکمت چیزی جز این جامع نگری نیست. و اما تمدن، تمدن وجه ساختاری حکمت است. حکمت چون از سطح نظری و پنهان خود به در آید و قالب به خود گیرد تمدن ظهور مییابد یکی از مهمترین عوامل گشودگی این امر پنهان معماری است، معماری زبان ظهور تمدن است. بدین سخن که اگر وجه لغوی تمدن یا civilization را در نظر گیریم که به معنای شهر است، شهر ظهور نمی یابد مگر با معماری. در این عرصه معماری صرفاً یک بنا یا ساختمان نیست بلکه فرمی تجسمی است که معنایی را با خود ابراز میدارد، مفهومی را آشکار میکند، همان تعابیر تاویلی بسیار مهمی که فلاسفهای چون هایدگر در باب معماری دارند. این ساحت صرفاً ساختار فاقد معنایی نیست که به عنوان قالب، صورتی را در خود پذیرا شود بدون آن که نسبتی با معنا یا انسان داشته باشد. معماری جزء معنایی حیات انسان است زیرا به رفتار او جهت میدهد. معماری خطی بازار در تمدن اسلامی به مخاطب خود القاء میکند بازار جای درنگ و تأمل نیست جای رفتن است به قدر احتیاج برگرفتن وره پیمودن. اما معماری نقطهای مجسد که با خود سکون و تأمل و تمرکز را دارد مؤمن وعابد را به سکونت در هر دو وجه معنوی و مادیاش فرا میخواند. بنابراین معماری به رفتار انسان جهت میدهد و در قالب خوش مفاهیمی را متجلی میسازد. به ظریفهای در این باب تأمل فرمایید.
این مطلب بدون برچسب می باشد.