فیض محمد کاتب؛ تاریخ‌نگاری که از خاطر تاریخ رفت

تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۱ شانزدهم دی ماه مصادف با سالگرد درگذشت «فیض‌ محمد کاتب» مورخ مشهور افغانستان و صاحب کتاب «سراج التواریخ» است، مورخی که در دوران‌ سلطنت بسیاری از پادشاهان افغان مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفت. فیض‌ محمد کاتب در سال ۱۲۷۹ هـ.ق در دهکده‌ای به نام «زردسنگ» از توابع […]

تاریخ ایجاد :

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۱

feyzmohamadkatebشانزدهم دی ماه مصادف با سالگرد درگذشت «فیض‌ محمد کاتب» مورخ مشهور افغانستان و صاحب کتاب «سراج التواریخ» است، مورخی که در دوران‌ سلطنت بسیاری از پادشاهان افغان مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفت.

فیض‌ محمد کاتب در سال ۱۲۷۹ هـ.ق در دهکده‌ای به نام «زردسنگ» از توابع «قره‌باغ» «غزنی»، در خانواده‌ای کشاورز متولد شد.

شرایط نامساعد اجتماعی، پدر کاتب را که «سعید محمد خداداد» نام داشت، مجبور کرد که ترک یار و دیار کند و با خانواده به «ناهور» غزنی نقل مکان کرد.

فیض محمد کاتب در دوره جوانی برای ادامه تحصیل به قندهار، کابل، نجف و مشهد سفر کرد و دانش‌های متداول آن روز مانند: حکمت، نجوم، حساب و جبر را آموخت و زبان‌های، پشتو، عربی، اردو و انگلیسی را هم به اندازه نیاز فرا گرفت.

طبق نوشته بیشتر مورخین، کاتب از همان دوران کودکی خط خوشی داشت و از همین جهت خیلی زود توانست به دربار «حبیب الله خان» راه پیدا کند؛ وی در دربار مشغول نوشتن فرمان‌ها و نامه‌های دولتی شد و در همین دوران بود که به کاتب شهرت یافت.

حبیب الله خان حاکم وقت افغانستان خیلی زود پی برد که کاتب علاوه بر خوشنویسی در علوم متداول روزگار خود نیز استاد است، از همین رو به وی فرمان داد که در مورد تاریخ افغانستان کتاب بنویسد.

نوشته خود فیض محمد کاتب در مقدمه سراج التواریخ نیز این نظر را تأیید می‌کند: (… جناب نواب شهزاده سپر و ساده پیشم خواند و نیکم بنواخت و مأمور نقل کتب و کتابتم فرمود…)

پس از حبیب الله خان پسرش «امان الله خان» در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در کابل به سلطنت رسید؛ فیض محمد کاتب در زمان امان الله خان علاوه بر تدریس در مدرسه «حبیبیه» به تألیف کتب درسی هم مشغول بود و طبق نوشته اکثر مورخان وی در این دوره عضو مرکز هیئت علمی افغانستان نیز بود، جایی که در آن زمان افرادی چون «عبدالواسع قندهاری» و «بدری بیگ» نیز در آن عضویت داشتند.

امان الله خان در سال ۱۳۰۷ خورشیدی بر اثر شورش «حبیب‌الله کلکانی» از کابل فرار کرد. هزاره‌های افغانستان که در مناطق مرکزی این کشور سکونت داشتند، با حکومت حبیب الله کلکانی بیعت نکرده و مخالفت خود را با او اعلام کردند.

حبیب الله کلکانی هیأتی را به رهبری فیض محمد کاتب که خود از اقوام هزاره بود، به مناطق مرکزی این کشور فرستاد تا با سران قوم هزاره مذاکره کرده و آنان را به سمت دولت جلب کند.

آن گونه که برخی از مورخین نوشته‌اند کاتب در ظاهر با دولت بود، ولی در باطن از هزاره‌ها حمایت می‌کرد و هنگامی که این خبر به دربار حبیب الله کلکانی رسید، وی غضبناک شده و فیض محمد کاتب را مورد ضرب و شتم قرار داد.

برخی از شواهد تاریخی نشان می‌دهد که فیض محمد کاتب بر اثر همین ضرب و شتم از دنیا رفت. هر چند که او پس از این جریان راهی مشهد شد و مدتی را در این شهر ساکن بود، ولی پس از بازگشت از مشهد در کابل از دنیا رفت.

در هر صورت تاریخ فوت وی را شانزدهم دی‌ماه سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی (۱۳۴۹ قمری) در سن ۷۰ سالگی بیان کرده‌اند. وی در منطقه «چنداول» کابل به خاک سپرده شد.

مهم ترین اثر فیض محمد کاتب

سراج التواریخ مهم‌ترین کتاب فیض محمد کاتب است که درباره تاریخ افغانستان نوشته شده است. این اثر با بهره‌گیری از عهدنامه‌ها، پیمان‌نامه‌ها، فرمان‌های رسمی دولتی و انبوهی از اسناد و مدارک گوناگون موجود در دارالانشای دربار و بایگانی‌های دولتی نوشته شده است.

در ابتدای این کتاب دیباچه‌ای از قول خود امیر حبیب الله خان آمده است:

(از دیرگاه مکنون خاطر داشتم و این امر را لازم می‌پنداشتم که وقایع و سوانح پادشاهان افاغنه را از بدو سلطنت «احمد شاه درانی» الی زماننا هذا، نگارش دهم چنانچه در این اوان که زمام اختیار امارت خطه افغانستان از لطف مرحمت حضرت یزدان، در قبضه اقتدار این فرمانبردار  سپاه و رعیت، معذور دیده، فیض محمد کاتب این سعید محمد مغول، معروف به هزاره محمد خواجه، را مأمور فرمودم که به تحریر پرداخته، یادگار بماند.)

سراج التواریخ در چند جلد نوشته شده است، جلد اول آن وقایع دوران پادشاهان «سدوزایی» است که از زمان روی کار آمدن «احمد شاه درانی» در سال ۱۱۶۰ قمری آغاز می شود و تا انقراض این خاندان در سال ۱۲۵۹ قمری ادامه یافته است.

جلد دوم این کتاب شش سال بعد در کابل نوشته شد، این جلد از کتاب مربوط به وقایع دوران پادشاهان «محمد زایی» و «بارکزایی» است و از پادشاهی «دوست‌محمد خان» که در سال ۱۲۹۷ قمری به سلطنت رسید، تا روی کار آمدن امیر «عبدالرحمان خان» در سال ۱۲۹۷ قمری ادامه یافته است.

جلد اول سراج التواریخ در سال ۱۳۲۵ قمری نوشته شد و جلد دوم در سال ۱۳۳۱ قمری به رشته تحریر درآمد و در همین ایام هر دو جلد برای نخستین بار به دستور امیر حبیب الله در کابل به چاپ رسید.

فیض محمد کاتب جلد سوم این کتاب را به وقایع زمان تسلط امیر عبدالرحمن خان اختصاص داد که این جلد از کتاب را می‌توان مهم‌تر از دو جلد گذشته دانست، که هم از نگاه تاریخی مهم‌تر بود و هم از نظر حجم صفحات کتاب که در  ۸۶۲ صفحه به قطع بزرگ و حروف ریز نوشته شده بود.

این کتاب در سال ۱۳۳۳ قمری به چاپ رسید، اما امیر حبیب الله خان حکم به توقیف آن داد و فقط  چند نسخه از آن در اختیار عموم قرار گرفت.

در دانشنامه ادب فارسی در افغانستان که در سال ۱۳۸۱ خورشیدی به سرپرستی «حسن انوشه» در تهران منتشر شد، جلد سوم این کتاب مهم‌ترین بخش سراج التواریخ خوانده شده است: (کاتب در این مجلد، با این که با ملاحظه سرورش، امیر حبیب الله خان پسر امیر عبدالرحمان خان، ناگزیر به مداحی ظاهری و گاه پوشاندن یا انداختن برخی حقایق بوده، بسیاری از ستمگری‌های این فرمانروای سخت‌کش را در لفافه افشا کرده است.)

فیض محمد کاتب در جلد چهارم سراج التواریخ که آخرین جلد آن است، به بررسی رویدادهای دوران حاکمیت «امیر حبیب الله خان» پرداخته است.

به این جلد از کتاب در آن دوران اجازه چاپ داده نشد و در دوران حکومت‌های بعد از آن نیز هیچ گاه این کتاب منتشر نشد.

به جرأت می‌توان گفت که تاکنون هیچ کتابی با این تفصیل و جزئیات، تاریخ افغانستان را شرح نداده است. در صفحات این کتاب می‌توان صدها مطلب حیرت‌آور از تاریخ این سرزمین به دست آورد.

طبق نوشته دانشنامه ادب فارسی در افغانستان، تعداد نام‌ها و اماکن مربوط به افغانستان و سرزمین‌های مجاور و کشورهای دور دست که در سراج آمده‌اند، آنقدر زیاد است که حیثیت یک قاموس را بدان می‌بخشد و شاید در کمتر اثری بتوان به این اندازه معلومات جغرافیایی به دست آورد.

سراج التواریخ در طول تاریخ مورد بی‌مهری حاکمان افغانستان قرار داشت و هیچگاه توجه جدی به این اثر مهم تاریخی نشد.

«سیدعلی رضوی» محقق و پژوهشگر افغان، فیض محمد کاتب را یکی از برجسته‌ترین تاریخ نویسان افغانستان می‌داند که در دوره‌های مختلف پادشاهی مورد بی‌مهری حاکمان قرار گرفته است و در نتیجه اهمیت وی و اثر معروفش سراج التواریخ و آثار دیگر او چنان که شایسته است شناخته نشده است.

در سال ۱۳۷۳ خورشیدی سراج التواریخ در تهران منتشر شد و برای اولین بار نیز در سال گذشته جلد چهارم این کتاب با ویراش «سرور مولایی» نویسنده و محقق افغان و استاد دانشگاه «الزهرا» تهران، توسط یک ناشر افغانی در کابل منتشر شد.