نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مرحوم مغفور حضرت آیتالله العظمی علاّمه رفیعی قزوینی، که روز شنبه ۲۸فروردینماه ۱۳۹۵ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، آیتالله سید حسن سعادت مصطفوی، استاد و مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق(ع) به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین […]
در مراسم بزرگداشت مرحوم مغفور حضرت آیتالله العظمی علاّمه رفیعی قزوینی، که روز شنبه ۲۸فروردینماه ۱۳۹۵ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، آیتالله سید حسن سعادت مصطفوی، استاد و مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق(ع) به ایراد سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:
مرحوم آیتالله سید حسن رفیعی قزوینی از بزرگترین علمای قرن اخیر بودند که در همه فنون و قسمتها ورود کامل داشت. ایشان در اثر اینکه فقیهی فرهیخته و دانشمند بود، مایل نبود که جنبه فقهیاش در نظر توده مردم به عرفان و سایر مسایل پوشیده شود. ایشان در علم نجوم اطلاعات وسیعی داشت. اطلاعات ایشان در قسمتهای مختلف قابل انکار نیست. من در حدود ۲۳ سال داشتم که خدمت ایشان رسیدم. من و دکتر نصر از جوانترین شاگردان ایشان در آن درس بودیم. درسهای ایشان دو قسمت بود. در درس صبح ابتدا فقه بود و بعد از آن درس اعتبارات ماهیت بود که ماهیت را از جهات مختلف مورد بحث قرار میدادند. از جمله کسانی که در این درس شرکت میکردند شیخ عبدالله محلاتی و شیح یحیی نوری بودند. در درس صبح، اعتبارات ماهیت را خیلی مبسوط بحث میکردند. یکی از مسایل مهم فلسفی و امور عامهاش، اعتبارات ماهیت است. ماهیت در حقیقت حد وجود است یعنی «هستی». وقتی حد میگوییم آن حدش را تعبیر به ماهیت میکنیم. در تعبیر خود مرحوم رفیعی میفرمودند: «ماهیت از لا به وجود میآید و ماهیت دروغ صرف نیست». ماهیت مهمترین چیزی است که به واسطه وجود ظهور پیدا میکند. یعنی اگر هستی نبود ماهیت هم ظهوری نداشت. ایشان بحث مفصلی در این قسمتها داشتند و ما از محضرشان خیلی استفاده میکردیم. اما درس بعدازظهر ایشان «سفر نفس» بود. در آن درس نیز عدهای چون آیتالله رضی شیرازی حاضر میشدند که خود جزء مشایخ فلسفه هستند و ما هم به ایشان ارادت داریم. بعضیها نوشتند که آیتالله رفیعی قزوینی محقق نبود و این گله من است، زیرا ایشان واقعا اهل تحقیق بود. یا نوشتهاند ایشان یدی در عرفان نداشت، در صورتی که واقعاً عارف بود. ایشان تمام زیر و بم مسایل عرفانی را خوب میدانست ولی به دلیل جنبه فقهی که داشتند نمیخواستند آن جنبه فقهی پوشش پیدا کند. از کسانی که در گذشته در درس ایشان شرکت کردهاند، مرحوم امام(ره) بودند که شرح منظومه را به طور کامل خدمت علامه قزوینی خواندند. شرح منظومه، مجموعه حکمت متعالیه در بهترین سبک است و من خود چون خیلی علاقه داشتم تمام اشعار منظومه را حفظ کردم. شرح منظومه یک دوره کامل فلسفه، حکمت و اخلاق است. زمانی آقا مصطفی خمینی پسر امام(ره) نقل میکردند: آیتالله رفیعی قزوینی سفری به قم آمده بودند. امام(ره) فرموده بودند که سعی کنید ایشان را در قم نگه دارید و گفتند امام این را به من امر کردند ولی خب دلایلی سبب شد که ایشان در قم نمانند. گاهی کسی معلم است ولی دانشمند نیست، گاهی کسی دانشمند است اما معلم نیست. کم میشود یک نفر هم معلم و هم دانشمند باشد. معلم کسی است که بتواند مطالب علمی را تنزل دهد و از اوج پایین آورد بطوری که تمام شاگردان آن را درک کنند. مرحوم آیتالله رفیعی قزوینی معلم به تمام معنا بود. وقتی ایشان شروع به تدریس میکرد، چنان این مطالب عالی فلسفی را تنزل میداد و پایین میآورد که آن کوچکترین شاگردان درک میکردند و میفهمیدند. این خیلی هنر است که کسی بتواند این چنین مطالب را پایین بیاورد. علامه قزوینی به ملاصدرا عقیده داشت. اما در مبانی اسلامی ایشان همان عقیده را داشتند که مشایخ ما مثل شیخ محمدتقی آملی عقیده داشتند. اما بدون این که خدای نکرده توهینی به مرحوم ملاصدرا بشود. ملاصدرا در کتابی به صراحت نوشته است که بعضی آیات قرآن از تأویل اباء دارند. زیرا اگر تمام قرآن را تأویل کنیم دیگر برای ما چیزی باقی نمیماند. ظاهر قرآن حجت است. اما گاهی اتفاق میافتد که مطالب با عقل صد در صد مخالف است؛ خب در اینجا باید قرآن تأویل شود. مثل اینکه خداوند دیده نمیشود. در اینجا ما رنگها را در نظر میگیریم، رنگها قالب بر اجسام است. وقتی بخواهیم شیءای را ببینیم باید در جهت باشد و ذات حضرت حق نه جسم دارد و نه جسمانی است و نه در جهت است. پس خدا را نمیشود دید. عقل اشتباه میکند. میگویند فلسفه شما چیست؟ چه رهآوردی دارد و چه کاری از دنیا را درست میکند؟ در کار دنیا خداوند به ما فکر و هوش داده است تا عمل کنیم. فلسفه علم به تمام حقایق اشیاء است. شما حقیقت اشیاء را در وجودی که هستند درک کنید به قدر طاقت بشری. خود پیغمبر(ص) دعا میکرد که خدایا اشیاء را آن جور که هستند به من نشان بده یعنی واقعیت اشیاء را. آنچه شما میبینید علم اجتماعی و آن عمل مادی است و علوم عملی. حکمت نظری علم به حقایق اشیاء و ماهیت آنهاست. شیخالرئیس داد دارد از دست متفلسین یعنی کسانی که فلسفه را به خود میبندند ولی فلسفه نخواندهاند و نفهمیدهاند. زیرا کسانی که فلسفه میدانند سه قسمت هستند: یک دسته هیچی نمیدانند و بیخبرند، یک دسته خوب میفهمند و هرگز به گمراهی نمیافتند، اما یک دسته بینابین هستند یعنی قسمتی میدانند و قسمتی نمیدانند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.