نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۴ در مراسم بزرگداشت استاد فاضل، مرحوم محمدتقی دانشپژوه که روز شنبه ۱۷مردادماه ۱۳۹۴، در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، استاد کامران فانی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبفارسی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: خوشوقتم که درباره یکی از برجستهترین چهرههای فرهنگی […]
در مراسم بزرگداشت استاد فاضل، مرحوم محمدتقی دانشپژوه که روز شنبه ۱۷مردادماه ۱۳۹۴، در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، استاد کامران فانی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبفارسی به ایراد سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: خوشوقتم که درباره یکی از برجستهترین چهرههای فرهنگی روزگار ما، و باید اضافه کنم یکی از دوست داشتنیترین و شریفترین انسانهای دوران ما چند کلمهای صحبت کنم. حوزه کار شادروان استاد دانشپژوه حوزه فهرستنویسی، نسخهشناسی و فهرستپژوهی بود و در این زمینه شاید از نظر گستردگی کار بینظیر باشد. جنبهای که معمولا بر آن تکیه میشود، و به حق هم تکیه میشود؛ نقش ایشان و شیفتگیاش به کتاب و نسخ خطی و زنده کردن آثار گذشته ما امری شناخته شده است. ولی من میخواهم از یک جنبه دیگر ایشان سخن بگویم که معمولا به آن اشاره نمیشود، یا شاید اصلا اشاره نمیشود. مهمترین ویژگی مرحوم دانشپژوه این بود که شیفته فلسفه و منطق بود. فیلسوف و منطقدان بزرگی بود. ایشان آثار بسیاری در حوزه منطق و فلسفه چاپ کرده، به عنوان مصحح اما فراتر از این بود. من خودم به فلسفه علاقمندم و اصلا روابط من با ایشان بیشتر در همان حوزه فلسفه و منطق بود. یک بار به ایشان گفتم که شما مثل آنتون چخوف میمانید. چخوف پزشک بود، پزشک خیلی خوبی هم بود. خودش میگوید: پزشکی همسر قانونی من است ولی ادبیات معشوقه آسمانی من است. شما هم همین جورید. در واقع تمام کارهای محققانهای که میکنید یک طرف، ولی آن چیزی که در درون شما میجوشد، همان عشق به خردورزی و حکمت دوستی است که در فلسفه و منطق منعکس شده است. میدانیم ایران نقش اصلی و ممتازی در جهان اسلام در حوزه فلسفه داشته است و در این باره شکی نیست. در حالی که کانونهای فلسفه در جهان اسلام خاموش شده بودند، بعد از احتمالاً ابن رشد، این اجاق تنها در ایران و در حوزههای علمیه بود که همچنان روشن مانده بود. استاد دانشپژوه هم پاسدار روشن نگاه داشتن آن بود. قبول دارم که فهرستنویسان دیگری هم هستند، بسیار نادر، من فقط استاد انوار را میشناسم که جز فهرستنویسی عشق و علاقهشان به فلسفه و به ویژه منطق هست، ولی بسیار نادراند. حوزه و محفل دوستان و همکاران آقای دانشپژوه معمولا افرادی بودند که در حقیقت ضد فلسفه بودند. حداکثر این بود که اعتنایی به فلسفه نداشتند، فلسفه را نوعی لفاظی و بازی با کلمات میدانستند که جدی نیست. در واقع به یک معنا پوزیتیویست بودند. از علامه قزوینی شروع کنیم که مطلقا اعتقادی به فلسفه نداشت. برای این گروه آنچه در فرهنگ ایران مهم بود ادبیات بود و تاریخ. چهره بارز این گروه شادروان استاد ایرج افشار بود. استاد افشار مطلقاً اعتقادی به این بازیهای فلسفی و بحثهای انتزاعی نداشت. فهرست این بزرگان زیاد هست. مرحوم مینوی این طور بودند. درست است که ایشان کتاب فلسفه هم چاپ میکرد ولی این را به خاطر چاپ متنی قدیمی میکردند، مطلقاً اعتقادی به محتوایش نداشتند. استاد شادروان دکتر شهیدی هم همین طور بودند. دکتر شهیدی هم مطلقاً به فلسفه اعتقادی نداشت. فلسفه در ایران به خصوص در حوزههای علمیه همیشه زنده بوده و خیلیها شیفته آن بودند، ولی بهخصوص حلقه دوستان مرحوم دانشپژوه، همهشان و در صدرشان استاد افشار اینگونه نبودند، فکر میکردند که درست است آقای دانشپژوه روی فلسفه و منطق کار کرده ولی این کارش به خاطر این است که نسخههای خطی را بشناسند، نه این که عشق این کار را داشته باشد، ولی واقعاً این عشق اصلی مرحوم دانشپژوه بود. در واقع در خلوتش همیشه به فلسفه میاندیشید. خاطرهای خانم انصاری نقل میکند که در حالت بیماری و نیمه بیهوشی مرتباً متافیزیک آوروس را تکرار میکردند، خیلی خوب نشان میدهد که در آن حالت میخواست بگوید ذهن من در این حالت دیگر دنبال نسخههای خطی نیست که صدهزارتاش را فهرست کردم. شاید با مشکلی فلسفی در ذهنش رو به رو بود که جوابش را از ابن رشد میخواست. من خیلی دقت میکردم به این علاقهای که ایشان به فلسفه و منطق داشت. دغدغه اصلی استاد دانشپژوه این بود که تاریخ منطق را در جهان اسلام بنویسد و من نمیدانم چرا این کار را نکردند. بی تردید در سراسر جهان هیچ کس شایستهتر از ایشان نبود که تاریخ مفصل منطق را بنویسد. دو سه کتاب به زبانهای انگلیسی هست، به خصوص از پیترز که راجع به ورود منطق ارسطویی به جهان اسلام و گسترشش است و در ضمن به سیر آن میپردازد. ولی هیچ کدام از آنها قابل مقایسه با کار آقای دانش پژوه نبود. من به چند اثری که ایشان تصحیح کرده و از آن مهمتر بر آن مقدمه و شرح نوشتهاند اشاره میکنم. مرحوم افشار هم در جایی نوشتهاند که اصولاً در حوزۀ تحقیقات بیشترین آثار ایشان در زمینۀ فلسفه، منطق و کلام است. نیمی از آثاری هم که ایشان تصحیح کردهاند در همین حوزه است، ولی آنچه که مهم است مقدمههایی است که ایشان نوشتهاند. به چند اثر اشاره میکنم و نمیدانم چرا قدر این نوشتهها را بدرستی نشناختند. مهمترینشان مقدمهای است که بر کتاب نزهالارواح شهرزوری نوشتهاند که کتابی است در حوزۀ تاریخ فلسفه، در حقیقت تذکرهالفلاسفه است. مقدمه بیش از ۱۵۰ صفحه است. استاد افشار در جایی نوشته بودند که در کتابشناسی مأخذ فلسفۀ اسلامی تاکنون اثری به این گستردگی و گرانقدری نوشته نشده است. مقدمه مفصلی دیگری که نوشتهاند، باز هم مقدمهای است که بر کتاب منطقی ابن سهلان ساوی به زبان فارسی به نام تبصره. این یک متن کوتاه به فارسی در منطق است. خود ابن سهلان در ایران کمتر شناخته شده است. منطقدان بسیار برجستهای بوده. در حقیقت عجیب است که این کشف را عربها که هیچ اعتقادی هم به منطق نداشتند کردند. بهترین کتاب او البصائر النصیره راجع به منطق است. محمد عبده دانشگاه الازهر را بالاخره راضی کرد که شما با فلسفه دشمناید، دست کم یک کتاب منطق در این حوزه مهم اهل سنت بخوانید و خودش آمد که این کتاب البصائر النصیریه را چاپ کرد. آقای دانش پژوه متوجه شدند که این منطقدان ایرانی چه اهمیتی دارد، به خصوص آثار فارسیاش. سه رساله که یکی همین رساله تبصره است ولی مهمتر آن که ۱۵۰ صفحه مقدمه نوشتهاند بر این رسالۀ کوتاه. اولش از منطق چین صحبت کردهاند، بعد از منطق هند، بعد منطق در یونان، منطق ارسطو، ورودش به جهان اسلام و سیر آن. و به ویژه خوب توجه کردهاند به این که ما در حوزۀ منطق چه کارهای کردهایم و چه نوآوریهایی داشتهایم. یکی از آثار بسیار مهم ایشان چاپ کتاب منطق ابن مقفع است. این اثر قدیمترین کتاب منطق است. ابن مقفع این کتاب را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. آقای دانش پژوه مفصلاً در اینجا گفته که منطق قبل از اسلام هم در ایران بوده و مشهورترین منطقدان ایرانی پولس پارسی بوده این را توضیح دادهاند. و بالاخره این که این کتاب به زبان پهلوی بوده که نشان میدهد ما قبل از اسلام با منطق ارسطویی آشنا بودهایم. این شیفتگی به منطق و نگاه گسترده به فلسفه باعث شد ایشان کتاب نجات ابن سینا را چاپ کرد، با چاپی درجه یک. شاید این بهترین کتاب جمع و جور ابن سینا باشد که به اندازۀ شفا مفصل نیست. استاد مقدمه ۲۰۰ صفحهای بر آن نوشتهاند که در واقع سیر فلسفه را در جهان اسلام و ورودش به ایران و خروجش را از ایران دربرمیگیرد. اما مهمترین کار ایشان در حوزۀ منطق جمعآوری کلیه آثار فارابی است به نام منطقیات فارابی در سه جلد مفصل. و با آن مقدمه مفصلی که باز راجع به فارابی نوشتهاند و معلوم کردهاند که قدر فارابی چقدر در جهان اسلام ناشناخته مانده است. در واقع باید گفت ابن سینا در حق دو نفر ظلم کرد. فارابی مبدع منطق است، ولی کارش پراکنده است. رازی هم در حوزۀ پزشکی کارش پراکنده است. ولی هر دو آدمهای اورجینالی بودند. ابن سینا از نظریات آنها استفاده کرده اما به طور سنجیده و منظم و مرتب در دو کتاب شفا و قانون کاری کرد که بعد از آن کسی نه به کتابهای رازی نگاه کرد و نه به کتابهای فارابی، به خصوص به منطق فارابی. و در مورد فارابی یک نکته بگویم. در سالهای ۶۱ و ۶۲ مرکز نشر دانشگاهی کتاب خارجی میآورد. من یک کتاب منطق از آنجا خریدم. خیلی هم گران بود، آن هم بخشی از کتاب ارسطو بود، همان بخش العباره که در زمینۀ قضیههای منطق است و زیمرمان آن را به انگلیسی ترجمه کرده و مقدمه و شرح مفصلی هم بر آن نوشته بود. من این کتاب را در مجله نشر دانش معرفی کردم. دو سه روز بعد استاد دانش پژوه را دیدم. ایشان از من پرسید این کتاب را از کجا آوردید و من گفتم از همین جا خریدم. گفت که من شنیده بودم این کتاب را آوردهاند و رفتم و دیدم نیست. و به قدری ایشان شیفتۀ این کتاب بود که من آن را به ایشان تقدیم کردم. و هنوز هم این کتاب در کتابخانه استاد دانش پژوه در مجموعه کتابخانه مینوی موجود هست. ایشان بعداً مطلب مفصلی درباره این کتاب نوشت. استاد میگفتند من به همین دلیل اینقدر به مستشرقین اعتقاد دارم. این که فردی با این وسعت دانش میآید و رسالۀ کوتاه فارابی را با این تفصیل به جهان معرفی میکند که ما قدر یکی از بزرگان خود را بدانیم. استاد دانشپژوه در حوزه علمیه و در علوم عقلی و نقلی درس خوانده بود. در حوزۀ فلسفه سه استاد خوب داشت. از همه مهمتر میرزا مهدی آشتیانی است که شاید مهمترین مدرس در حوزه فلسفه در تهران بوده و تا حدی هم میرزا طاهر تنکابنی که او هم آدم برجستهای بوده و مرحوم سید کاظم عصار. آقای دکتر محقق داماد اشاره کردند که ایشان فلسفه را بیشتر در محضر میرزا هاشم آملی تحصیل کردهاند و همواره به حرمت از او یاد میکردند. ولی تا آن جایی که من میدانم ایشان خودآموز بود. فلسفه را بیشتر خودش آموخت. و فلسفۀ غرب هم بر ایشان تأثیر گذاشت. خود ایشان تعریف میکند که من فرانسه را اینطور یاد گرفتم که کتاب روش دکارت را به فرانسه گرفتم و کنار ترجمه فروغی گذاشتم. سه بار از اول تا آخر مقایسه کردم، لغتهایش را درآوردم. ولی دو سه تا کتابی که ایشان خودش عنوان میکرد که بر ایشان تأثیر گذاشته و باعث شده فلسفه غرب را بشناسد کتاب لار است، همان کتاب دورۀ فلسفه که کتاب معروفی است در فلسفه، یا دست کم در آن زمان بوده. این کتاب هم در کتابخانه ایشان هست و اگر نگاه کنید این کتاب از بس خوانده شده پاره پاره شده. دوم کتابی است از پل ژانه که ایشان میگفت خیلی از آن تأثیر گرفتهاند همه این کتابها به کتابخانه مینوی تقدیم شد. اگر شما نگاهی به این کتابخانه بیندازید، متوجه نکتهای که من در همان اول گفتم خواهید شد. در بخش کتابخانه مینوی فکر نمیکنم کتاب فلسفه به زبان خارجی ببینید. اما در کتابخانه مرحوم دانشپژوه که در طبقه دوم این کتابخانه است، بخش مهمی به کتابهای فرانسه و انگلیسی و آلمانی اختصاص دارد که در زمینه فلسفه و منطق است، چه در مأخذشناسی فلسفه و چه مباحث فلسفی. غرض من همین بود که این حیات درونی و سلوک باطنی استاد در این حوزه تکیه کنم. شاید اگر بنا بود که یک زمانی بین شیفتگیاش به نسخه خطی و فلسفه و منطق، یکی را انتخاب کند، بیتردید ایشان منطق و فلسفه را انتخاب میکرد. نکتۀ دیگری را هم بگویم که از حیات عاطفی ایشان حکایت میکند. استاد شیفتۀ زبان فارسی بود. نوشتههایش هم فارسیگراست و هر قدر هم بیشتر پیش میرفت، فارسیتر مینوشت. یکی از خدماتش را هم این میدانست که من کتابهایی در حوزههای مختلف چاپ کردم که اینها کمک میکند به گسترش زبان فارسی و استفاده از واژگان فارسی. خیلی ایران دوست بود، گاهی هم به افراط. و معتقد بود ما در اسلام هر چه داریم از ایران داریم. همانطور که گفتم استاد دانش پژوه صرفاً نسخهشناس و نسخهپژوه و فهرستنگار نبودند، فیلسوف و منطقدان بزرگی هم بودند، شیفته خردورزی. هرگز نباید این وجه از شخصیت ایشان را از یاد ببریم. یاد و خاطره مهر آمیزش گرامی باد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.