نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد ابوالحسن نجفی که روز شنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۵در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: از آقای دکتر محقق که نسبت به استاد […]
در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد ابوالحسن نجفی که روز شنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۵در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی به ایراد سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: از آقای دکتر محقق که نسبت به استاد نجفی حقگزاری و این مجلس را برگزار کردند سپاسگزارم. در این نزدیک به ۱۴ ماهی که از فوت استاد نجفی گذشته، اندوه و تأسف ما بر فقدان او هیچ کم نشده یعنی گذشت زمان داغ او را بر دل ما سرد نکرده است. بنده هر وقت که شورای فرهنگستان تشکیل جلسه میدهد به صندلی چهارم از سمت چپ که جای ثابت استاد نجفی بود نگاه میکنم و بر فقدان او افسوس میخورم. جای او هم در فرهنگستان و هم در دل و جان ما خالی است. شما اشخاص عالم، دانشمند، هنرمند و فرهیخته زیاد دیدهاید، استادانی هستند که معلومات زیادی دارند کتابهای زیادی خواندند و محفوظات زیاد و خیلی علم دارند اما بعضیها علمشان بیشتر از عقلشان است بعضیها عقلشان بیشتر از علمشان است. اندک هستند آدمهایی که عقل و علم را با هم به صورت متوازن دارند. نجفی جزء آدمهایی بود که هرکس با او مصاحبت داشت تصویر و تصوری که از او در ذهنش نقش میبست، آن بود که هم خردمند است و هم دانشمند. از نشانههای خردمندی او این بود که هیچ در اظهار نظر عجله نمیکرد و از الفاظ و اصطلاحات قطعی، قاطع و خیلی محکم بلافاصله استفاده نمیکرد. انسان بعضی آدمهای ناپخته را میبیند که وقتی از او سوال میکنند بلافاصله با الفاظ بدترین، بهترین و بزرگترین جواب میدهند و وقتی بیشتر از او سوال میکنید میبینید که خود نیز خیلی از سخنانش مطمئن نیست. نجفی اهل چنین گزافهگوییها نبود، آرام مطلبی را مطرح میکرد، میشکافت، شک و تردید و یقین خود را میگفت و دست آدم را میگرفت و پا به پای خودش پیش میبرد به طوری که انسان حس میکرد میتواند به او اطمینان کند. هم پشتوانهای از دانش داشت و هم اخلاق خوب و ما واقعاً همیشه به فضل، دانش و خیر او امیدوار بودیم و هیچ نگرانی از طرف شخصیتی از او نداشتیم. او یک گل بیخار بود. در ۲۶ سالی که از عمر تأسیس فرهنگستان میگذرد، استاد نجفی از اول عضو آن بود و من نیز توفیق داشتم که در خدمتشان باشم. گاهی اوقات اصرار داشت که میخواهم تو را ببینم و پیش من تشریف میآورد. من فکر میکردم چه اتفاقی افتاده است و با احترام و حوصله در خدمتشان مینشستم. میپرسیدم چه شده است؟ میفهمیدم یک موضوع عادی و ساده است ولی آنچنان برای ایشان مهم است که باید حتماً مشورت و آن موضوع را مطرح میکرد. من تعجب میکردم که چقدر با ظرافت به مسائل نگاه میکند. من درباره استاد نجفی یک نظری دارم که هم تجربهی آشنایی خودم با او است و هم در این جشننامهای که به همت دکتر طبیبزاده و دوستان ایشان فراهم شده از آن هم این را استنباط کردم. و آن این است که آقای نجفی عمر قلمی، علمی و فکری خود و دوران زایش فکری و ذهنیاش را میتوان به دو دوره متفاوت تقسیم کرد. نخست نجفی جوان تا میانسالی و یک نجفی میانسال تا آخر عمر. اگر ما کارنامه قلمی نجفی را مرور کنیم و احوال زندگی او را بخوانیم کمابیش به چنین نتیجهای میرسیم یا لااقل من این طور نتیجه گرفتم که استاد نجفی در عین حال که به یک خانواده روحانی اصیل اصفهانی تعلق داشته که آنان بزرگ روحانیت اصفهان بودند. یعنی در زمانی که اصفهان مرکز روحانیت اسلام بوده و ما در داخل ایران شهری از نظر علوم حوزوی مهمتر از اصفهان نداشتیم، در آن دوران جد استاد نجفی رئیس حوزه اصفهان بوده است. اما دوران تحصیل و نوجوانی استاد نجفی طوری بود که او را در آغاز جوانی به عنوان یک روشنفکر میبینیم. از علائم این گرایش روشنفکری او همین بوده که میتوانست هم در رشته حقوق و هم در رشته فرانسه در دانشگاه تهران تحصیل کند اما چنان که خودش میگفت دست دست کردم تا فرصت ثبت نام حقوق منقضی بشود، زیرا بیشتر علاقه به خواندن زبان فرانسه داشت. تا جایی که بعد در حوالی سال ۳۱ و ۳۲ وقتی تازه صادق هدایت فوت کرده بود پایاننامه خود را در دوره لیسانس به زبان فرانسه در مورد صادق هدایت نوشت. و این در وقتی بوده است که خیلی از استادان او هدایت را نمیشناختند و یا قبول نداشتند که کسی پایاننامه در مورد هدایت بنویسد، اما نجفی اینطور وارد عالم نویسندگی میشود. استاد نجفی را از این سالهای اوایل دههی سی تا نزدیکهای سال ۵۷ و انقلاب اگر دنبال بکنید بیشتر میبینید صدق و رنگ روشن فکری در زندگی او جلوهگر است و غلبه دارد و در همین سالها است که با دوستانش در اصفهان، جنگ اصفهان را تشکیل میدهد و مقالات خود را در مجله سخن منتشر میکند. اگر عناوین فهرست مقالات او را ببینید، این نکته را تصدیق میکنید. رفقای او مثلاً احمد میرعلایی، حقوقی، گلشیری و ضیا موحد کسانی در طیف روشنفکری هستند. آثاری که او از فرانسه ترجمه میکند بیشتر آثار فیسوفان اگزیستانسیالیسم، سارتر و کامو است. این زمانی است که امثال من دانشجو در دانشگاه تهران بودیم و اگزیستانسیالیسم آن زمان خیلی معروف بود و بازار داشت. و ما تصورمان از نجفی و مصطفی رحیمی روشنفکرانی بود که مأموریت و رسالت و تعهد خودشان را این میدانستند که آثار روشنفکران فرانسه را ترجمه کنند و مقاله بنویسند. این دوران نجفی جوان تا میانسال است. اما نجفی هرچه سنش بالاتر رفت از گرایشهای روشنفکریاش کاسته یعنی فعالیتهای قلمی روشنفکریاش کم و فعالیتهای پژوهشی و علمی و آکادمیکش بیشتر شد. من نمیخواهم یک خط فاصل قاطعی بکشم و بگویم از یک سالی به بعد استاد نجفی با روشنفکری وداع میکند نه شاید تا آخر عمر آن رگهها و علاقهها در نجفی بوده در مورد چیزهایی که زندگیاش را با آن آغاز کرده اما شدت و ضعفاش مورد نظر من است. شما ملاحظه بکنید که نجفی از سال۵۷ به بعد سنخ مقالاتی که مثلاً در نشر دانش در نامه فرهنگستان مینویسد، ترجمه آثاری است که در فرهنگ آثار ترجمه میکند و تحقیقاتی که انجام میدهد گویی یک نجفی دیگری را جلوه میکند و چهره مینماید. در این سالهاست که سراغ فرهنگنویسی میرود. این فرهنگ فارسی عامیانه را با وسواس بیست سالی کار و منتشر میکند. بعد سراغ دستور زبان و غلط ننویسیم میرود، کاری دقیق، درسی، دانشگاهی، کاربردی و پژوهشی و بعد فرهنگ فرانسه به فارسی را دست میگیرد و کاری که موفق به اتمام آن نشد و این اواخر دغدغه اصلیاش این بود که این فرهنگ را تمام کند و با آن انضباط ذهنی و تسلطی که به زبان فارسی و فرانسه داشت به درستی تشخیص داده بود که او از هر فردی در ایران برای تألیف چنین فرهنگی صالحتر است. اگر چه هرگز اهل ادعا نبود و هیچ کس از نجفی هیچ ادعایی نشنیده است ولی معلوم بود که یک خودآگاهی دارد که باید این کار را خودش انجام دهد. کار عجیب، غریب و دقیق که در این سالها انجام داد مسئله عروض و وزن شعر فارسی بود که خودش معتقد بود که اگر کار نو و ماندگاری کرده در این حوزه است. هم در دوره اول جوانی تا میانسالی جلوههایی از این ذوق علمی و پژوهشی در کارش دیده می شود و هم در این دوره دوم یک رد پایی از کارهای روشنفکری. در این دوره دوم که غلبه در تولیدات قلمی او با آثار علمی و دانشگاهی و پژوهشی است شما این تعلق خاطر به دوره اول روشنفکری را در ترجمههایش میبینید یعنی استاد نجفی ترجمههایی که میکند از جنس ادبیات روز فرانسه است که صبعه روشنفکری دارد. من با شناختی که از دور و نزدیک با ایشان داشتم فکر کردم یک چنین گزارشی و تقسیمبندی خیلی غیر منطقی نباشد، گفتم در این جلسه این نکته را خدمتتان عرض کنم. البته دوستان دیگری که بیش از من با جزییات کارهای استاد نجفی آشنا هستند میتوانند این تقسیمبندی من را نقد، اصلاح و تکمیل کنند. امروز که دیگر به پایان سال ۹۵ نزدیک میشویم و این مجلس در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار میشود، ظاهراً جزء آخرین جلساتی است که با مدیریت استاد محقق در اینجا برگزار میشود. زیرا ایشان از مسئولیت انجمن سبکدوش شدهاند و مراعات حال استاد محقق در این تصمیمگیری هیأت امنای انجمن عامل اصلی بوده است. بنده جا دارد که از ایشان سپاسگزاری کنم به واسطه همتی که کردند و در این سالها یک مجموعه ارزشمندی برای کشور تولید کردند. این که یکصد و شصت و یک زندگینامه در معرفی مفاخر معاصر که تألیف شده، یک سرمایه است. ما ایرانیها حس تاریخیمان ضعیف است و معمولاً هم تا آدمها زنده هستند و میتوانیم در موردشان تحقیق کنیم به صرافت نمیافتیم. یک روزی به این فکر میافتیم که همه چیز از بین رفته است. من وقتی راجع به پروین اعتصامی مقالهای برای دانشنامه جهان اسلام مینوشتم میدیدم که چقدر اطلاعات ما از زندگی شخصی پروین کم است. هرچقدر توانستم اسناد و مدارک جمع کردم و بعد دیدم همه آنها چیز قابل توجهی نیست و گفتم چطور کسی تا وقتی ممکن بود همت نکرده است اطلاعاتی کسب کند، انواع سوالات از زندگی پروین پیدا میشود که هیچ کس نمیتواند جواب بدهد. وقتی من دانشجو بودم و از خیابان سپه عبور میکردم، میدیدم که یک ابزار فروشی بزرگ به نام ابوالفتح اعتصامی است. از آنجا که من ده ساله بودم در دیباچهای که به دیوان پروین نوشته بود نام او را دیده بودم و میدانستم این برادر پروین است وقتی روزی میخواستم مقاله بنویسم تصمیم گرفتم نزد برادر پروین بروم اما فهمیدم که دو سه سال است که او فوت کرده است. بنابراین من میفهمم که این ۱۶۱ جلد کتاب چه ارزشی دارد، ۱۶۱ شخصیتی که معاصر ما بودند و یکی ۵۰ سال پیش فوت کرده و یکی به حمدالله هنوز زندگی میکند. کاری که دکتر محقق کرده این است که برای آینده یک منابع ارزشمند برای شناخت این دوران معاصر به وجود آوردند و این جای تشکر دارد. انءشالله انجمن بتواند همین مسیر خوبی که داشته به صورت تکاملی طی کند. من برای استاد محقق طول عمر و سلامت کامل آرزو میکنم و برای مدیر جدید آرزوی موفقیت میکنم و از خانم نوشآفرین انصاری که یار و مددکار ما و به خصوص دکتر محقق در این انجمن بودند، سپاسگزارم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.