نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : شنبه, ۰۹ بهمن ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد صدرالدین عینی که روز سهشنبه ۲۸ دیماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: سلام عرض میکنم خدمت اساتید و بزرگوارانی که […]
در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد صدرالدین عینی که روز سهشنبه ۲۸ دیماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان به ایراد سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: سلام عرض میکنم خدمت اساتید و بزرگوارانی که در این جلسه حضور دارند و خیلی متشکرم از آقای دکتر محقق که محبت کردند و چنین جلسهای را در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برپا کردند. سعادتی که من داشتم این بود که از بدو ورود به تاجیکستان در محضر استاد محمدجان شکوری بودم. شاید جلسهای نبود که ما راجع به خدمات مرحوم استاد عینی و نوشتههایش و «نوبینی» (بازنگری) آنها، صحبت نکنیم زیرا در آن صورت درک خواهیم کرد او در آن شرایط چه کاری کرده است. من از چند منبع دیدم که بحث تغییر خط و کلاً تغییر زبان به قبل از شوروی بر میگردد. زمان تزار این قضیه رخ داده است و مدرکی که برای آن پیدا کردم و آن این است که تیرینتف در نوشته خود مینویسد: «بعد از غصب آسیای میانه، دانشمندان روس را مسئله جبر بیشتر مردم این سرزمین به خود جلب نمود. تاریخ و ادبیات و فرهنگ مردمان این سرزمین، تیرینتف، که کتابهای درسی برای آموزندگان زبانهای ترکی و تاجیکی هم انشاء کرده بود در کتابش تحت نام «روسیه و انگلستان در آسیای میانه» که در سال ۱۸۷۵ م در تاشکند چاپ شد بعد ناسزاگوییهای زیادی به دین مبین اسلام و پیامبر مسلمانان، مقصد نهایی و دولت خود را چنین افاده نموده است: «البته جای تردیدی یا بحث نیست، که مسیحیت روحیه مردم را آرام، انسانیت را سرافراز، فضای گستردهای برای ارث و میراث و غیره قائل است، ولی هنوز فرصت تبلیغ فرا نرسیده است.» قبل از آن باید زمینه را فراهم ساخت، در غیر این صورت هر رهگذری کشته را پایمال میکند، مرغان دانهاش را میچینند، آفتاب میخشکاند و خار و خس پُر میکند. زمینه را مکتب فراهم میکند. پیش از همه ما باید درباره تشکیل مکتبها برای مردم بومی فکر کنیم. ما باید در آنها آموزش زبان روسی را به راه مانیم. گذشته از این ما باید الفبای خود را مورد استفاده قرار دهیم.» البته در این مورد هم اشاره شده که برخی از آنهایی که متأسفانه خیانت هم کردند در آن زمان همکاری هم کردند که محققان ایرانی نام این جور آدمها را روشنگران وابسته گذاشتند. به هر حال تبدیل الفبای عربی اساس مردم این سرزمین بود به ویژه تاجیکان الفبای سیریلیک یکی از هدفهای حکومتداران روس بوده، که با گذشت ایام و فرا رسیدن شرایط مساعد این عمل انجام شد. نکتهای که در این جا به نظر میرسد این است که برتریطلبی ذهنیتی است که در غرب هم بوده است و واقعیت زیره به کرمان بردن است. ولی چند مطلب را من از ادوارد سعید درآوردم. وی در کتاب خود اشاره میکند که غربیها نسبت به شرقیها چگونه میدیدند و این را مسیحیت را اگر در نظر داشته باشیم که روسها هم با همین ذهنیت مسیحی بودن و دیگران را پایینتر میدیدند شاید خیلی راه دور نرفتیم. در جایی ما میبینیم که بالفور، وزیر امور خارجه انگلیس و یکی از پایهگذاران اسرائیل مینویسد: آیا برای ملتهای جهان چیز خوبی است که ما الان حکومت کنیم؟ یعنی بریتانیا. بعد جواب میدهد بله. کشورهای غیر اروپایی در سایه حکومت انگلیس به نظامهایی به مراتب بهتر از آنچه که در همه تاریخ خود داشتند دست یافتهاند حکومت بر مصر وظیفه اخلاقی ماست. جایی دیگر آقای لرد کرامر وزیر خارجه بوده میگوید: «بر کسی پوشیده نیست که فرد اروپایی به منطق و استدلال نزدیکتر است و واقعیتهایی که او بیان میکند خالی از هر گونه ابهام است، یک اروپایی ذاتاً ذهن پرورش یافته چون ماشین دارد. اما ذهن شرقی مثل خیابانهای سرزمینش نامتناسب و نامتقارن است. شرقیها حتی نمیتوانند از سادهترین گذارهها حکم منطقی اخراج کنند» در حقیقت من میخواستم این نگرشها را مقایسه کنید که در روسیه قبل و حتی در زمان تزار هم این ذهنیت بوده که کشورهای مسلمان متأسفانه تحت یوق امرایی بوده که متأسفانه متحجر هم بودند و مفتیهایی هم بودند که با آنها هم دست بودند و مفتی تأییدکننده حکومت و حکومت تأییدکننده مفتی بود. نتیجهاش این میشود که صدرالدین عینی در یک خانواده مذهبی متولد شده است و به گفته یکی از محققین سید هم بوده، زیرا چنان که نام پدرِ او یعنی سید مراد خواجه با واژه سید و خواجه توأم بوده و حتی شجرهنامه هم داشتهاند. صدر ضیا ایشان را به بخارا میبرد و او در آنجا نهایتاً نوزده سال درس طلبگی میخواند و به مقام «ملای کلان» میرسد ولی در طی این مدت متأسفانه بر اساس آنچه که در تاریخ نشان میدهد و خودش نیز نوشته زشتیها و جنایتهایی از سوی مفتیان دیده است که میتوان شاید آنها را با برخی از اعمال داعش مقایسه کرد. با این پیشینه عینی چاره کار را در بیداری ملت و آموزش کودکان و نوجوانان و روشنگری بزرگسالان میداند و کتابهای تهذیب الصبیان و ترتیب قرآن را مینویسد تا بچهها را با نگرش نواندیشانه نسبت به دین آشنا کند. بنابراین مفتیان ایشان را محکوم میکنند و ۷۵ ضربه شلاق در ملاء عام میخورد. این امر نشان میدهد که عینی از این وضعیت اسفناک و مستبدانه و خشونت باری که خانهای آن زمان ایجاد کرده بودند وارد یک زمانی میشود و فکر میکند که حکومت تودهها میتواند یک امیدی باشد و با این حساب مقالاتی را مینویسد. واقعیت این است که احیای هویت ملی تاجیکها توسط عینی صورت میگیرد. کاملاً مشخص است که عینی در مرحلهای با انقلاب اکتبر همراه میشود و فکر میکند که میتواند ولی آنچه مسلم است این است که فقط پان ترکیستها و پان ازبکستان نبودند بلکه در حقیقت مسکو پشت تمام این قضایا بوده که این منطقه از ایران جدا شود. اما عینی در نوشتههای خود به صراحت درباره برابری فرهنگی ایران و تاجیکستان میگوید و این خود نشان از آن دارد که عینی آن زمان هم نسبت به ایران بسیار توجه و علاقه داشته است و نمی توانیم بگوییم که از ما میخواسته کلمه تاجیکی را با دلخواه آن جا بگذاریم. استاد شکوری در یک جا نوشته که اگر ما میآمدیم زبان فارسی استفاده میکردیم ما را به پان اسلامیسیت و پان ایرانیست متهم میکردند و حتی اشاره میکند که سیمیانوف یک کتاب مینویسد در رابطه با آثار تاریخی بخارا و سمرقند و غیره مینویسد آثار ایرانی در بخارا یا چنین چیزی مجبور میشود که آن جا را ترک کند. آن چه ایشان راجع به ایران نوشته این است: «کسی که ادبیات کهنه و نو فارسی و تاجیکی آشنایی دارد به خوبی میداند که درمیان آنها فرق اساسی نیست. درست اگر ما لهجه محلی در بین ایران و آسیای میانه بلکه در میان خود اهالی تاجیکستان و ازبکستان هم خیلی لهجههای جداگانه میتوان پیدا کرد. لیکن در دنیا هیچ قومی نیست که جداگانگی جزئی لهجههای محلی را در نظر گرفته و یک زبان جداگانه ساخته برآورده باشد. یک تاجیکی با یک ایرانی از حرفهای سعدی، حافظ، نظامی و مانند آنها را چقدر فهمیده و دوست داشته و میخواند، همانقدر هم آثار رودکی، کمال خجندی و.. را فهمیده و دوست داشته و میخواند. یک تاجیک برای فهمیدن برخی لغتهای فارسی قدیم گرفته شده از فردوسی به چه اندازه به دشواری میافتد یک ایرانی هم برای فهمیدن آن همان قدر به دشواری خواهد افتاد.» استاد عینی فقط به بحث تاجیکستان توجه نداشت ما میبینیم که ایشان در کتاب علیشیر نوایی کوشش دارد تا اثبات کند که برای زبان ازبکی هم احترام قائل است و معتقد است که فرهنگ ملی را در طول تاریخ همه ملتها و همه طبقات و اقوام به وجود آوردهاند و فرهنگآفرینی را نباید تنها به یکی دو گروه نسبت داد. امروز، باید توجه ویژهای به این مسائل داشته باشیم. من زمانی که به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان مأموریت داشتم از نزدیک شاهد بودم که علاوه بر نیروها و اقوام منطقهایی که در زمان عینی اغواگری میکردند، در آن زمان نیز برای جدایی افکندن بین ایران و تاجیکستان چه توطئهها و کارهایی میکردند تا جایی که به ایران اتهام میزدند که سلاح به تاجیکستان آورده در حالی که ما مرز مشترک هم نداشتیم و در آن روزگار تمام مرزهای زمینی و هوایی توسط ارتش روسیه محافظت میشد. لذا در چنین وضعیتی تماماً در جهت این بود که آن جنگ داخلی هم حتی جوری شود که باز فاصله مردم بیشتر شود. هنوز این مسأله وجود دارد و نیروی دیگری اضافه شد، آقای جیمز بیکر وزیر خارجه امریکا آمد آنجا و اولین مصاحبهای که کرد و گفت: چون ایران اینجا آمده ما حتماً سفارت را باز میکنیم. پس بنابراین ما علاوه بر آنهایی که آن زمان بر علیه ما کار میکردند داریم. من اخیراً یک مقاله تحقیقاتی خواندم که در آن نوشته شده بود در جنگ داخلی تاجیکستان اسرائیل پشت پرده دست داشته است. آقای امام علی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان در یک صحبت بسیار مهمی که در مجلس تاجیکستان داشتند گفتند: «ابتدا سال نودم است که گذشته تاجیکستان بر اثر مداخله بعضی کشورهای خارجی که زیر شعار دمکراتیک کنونی جامعه صورت گرفت به گردآب مخالفتهای شدید داخلی گرفتار شده، این روند به جنگ تحمیلی و فاجعه برادرکشی آورده رسانید.» مثالهای زیادی هست که نشان دهنده این است که احتمال اینکه این روزها ما را از هم جدا کنند بیشتر شده است. در پایان شعر لایق شیر علی را میخوانم.
ریشه من! منشأ اجداد من! اصل من! ایران من! بنیاد من! جان ما چون رشتهای دو بافت است بافت من! ای تار و پود یاد من! گر نباشی، سینه ما میدرد دشمن ایمان من، جلاد من چند غافل ماندی از درد دلم یک تویی امروز همفریاد من بعدِ سامانی مرا سامان نماند باد بر کف شد، هنرآباد من از ورارود این همه غافل مباش دست رستم باز بر امداد من نور جامجم بیفکن بر دلم شادمان کن این دل ناشاد من هر درِ تو مصدر لفط دریست مکتب من! مذهب من! داد من! ما همه جمع پریشان توییم ای تو هم سرواده و سرواد من! من اگر ره گم زدم در راه خود شادبختم که تویی ارشاد من خود تو بتوانی گرامی داشتن پشت من! زردشت من! انشادِ من! آتش زردشت در چشمان توست آتش عشق نخستایجاد من! تا به درگاه ابد خواهد رسید مثنوی و شاهنامه زاد من میرسد بر چرخ از گلدستههات آه من، افغان من، فریاد من باد شرطه گر نبود از سوی تو ای دریغ از کوشش بر بادِ من خامی ما را تو خواهی پخته کرد کوره من! کاوه حدّاد من! ضمن نام تو به فردا میبرد توشه تاریخ را اولاد من در تو میبینم کمال آلِ خویش ای ز صد سال ازل همزاد من در تو میپیچم چو گل بر بوتهای خانه ایمان من، میعاد من!
این مطلب بدون برچسب می باشد.