نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در گفتوگو با ایبنا: نقد در حوزه آفرینشگری معنا ندارد/ رویکردآکادمیک مبانی نظری را تامین و کارگاههای نقد در جهت ترویج و شیوع نقد در قلمرو یک فرهنگ کمک میکند دکتر حسن بلخاری میگوید: باید بپذیریم که حوزه آفرینش متن ادبی یک […]
دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در گفتوگو با ایبنا:
نقد در حوزه آفرینشگری معنا ندارد/ رویکردآکادمیک مبانی نظری را تامین و کارگاههای نقد در جهت ترویج و شیوع نقد در قلمرو یک فرهنگ کمک میکند دکتر حسن بلخاری میگوید: باید بپذیریم که حوزه آفرینش متن ادبی یک حوزه، نقد و بررسی تحلیلی و تاویلی یک حوزه دیگر است. اگر کسی در ادبیات و در آفرینشگری متن ادبی تسلط داشت، این مطلقا به این معنا نیست که آن فرد در حوزه نقد، بررسی، تحلیل وتآویل آن اثر هم تخصص دارد. نویسنده و آفرینشگر اگر میخواهد وارد قلمرو نقد شود، باید به عنوان یک مخاطب وارد شود و در صورت مسلط بودن به اصول و مبانی نقد، میتواند دست به نقد هم بزند. نقد کردن حق طبیعی هر فردی است اما نقد در حوزه آفرینشگری معنا ندارد، بلکه نقد در مقام مخاطبت و نظاره است که معنا میپذیرد. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مطهره میرشکاری: فرهنگ هر کشور برخاسته از ادبیات آن کشور است و میتوان گفت که یک فرهنگ غنی حاصل ادبیات پربار و پرمغز است. ادبیات زمانی به رشد و باروری میرسد که به خوبی هرس شود و مواد مفید و مغذی به آن تزریق شود، که این عمل بر عهده نقد ادبی است، به عبارت دیگر وقتی که نقد ادبی درست صورت گیرد و در جایگاه مناسب خود بنشیند، ادبیات و در نتیجه فرهنگ درخور جامعه شکل میگیرد. برای اطلاع از جایگاه نقد ادبی، رویکردهایی که دارد ، نگاههای مختلف به آن و مشکلاتی که پیش روی دارد، با دکتر حسن بلخاری، پژوهشگر، نویسنده، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
دو نوع رویکرد در نقد ادبی وجود دارد، یکی نقد آکادمیک و دانشگاهی که منتقد محصول تحصیلات دانشگاهی است و یکی هم نقد کارگاهی که منتقد محصول کارگاههایی است که نقد ادبی را آموزش دادهاند. به نظر شما کدام رویکرد، رویکرد درستی است و چرا؟ بنیاد نقد بر یک سری مسائل و مبانی نظری است. یعنی از هنگامی که ارسطو کتاب «بوطیقا» یا «پوئتیکا» را در حدود ۲۳۵۰ سال پیش نوشت و حتی از پیش از آن که شخصی به نام گرگیاس در رابطه با نقد ادبی یا نقد هنری صحبت کرد، بنیاد نقد بر یک سری اصول و مبانی نظری قرار گرفت. بنابراین از دیدگاه من حوزه نقد، حوزهای است که ابتدا باید در قلمرو مسائل نظری شکل بگیرد، پایههای نظری آن تقویت و مستحکم بشود و بعد از آن وارد حوزه نقد در قلمرو ادبیات یا هنر بشود. مسئله کارگاهها در جهت ترویج فرهنگ نقد بسیار موثر است، ولی این فرهنگ باید، ابتدا بر بنیاد مسائل نظری آن قرار گیرد. در جواب سوال شما هر دوی اینها را موثر میدانم ولی حوزه نقد ادبی آکادمیک مبانی نظری را تامین میکند و کارگاههای نقد در جهت ترویج و شیوع نقد در قلمرو یک فرهنگ کمک میکند. بنابراین ما به هر دو نیاز داریم اما هر دو در جای خودش.
تا آنجا که میدانیم، بهترین منتقدهای ادبی در دنیا کسانی هستند که با حوزههای مختلف مثل فلسفه، تاریخ، روانشناسی، ادبیات و … مسلط هستند. اما عدهای هم بر این عقیدهاند که یک منتقد خوب، منتقدی است که در یک حوزه خاص مثلا ادبیات مسلط باشد و فقط در همین زمینه نقد کند. به نظر شمااین تسلط به چه صورت و چقدر نیاز است و چه تاثیری بر کیفیت نقد ادبی دارد؟ این سوال خیلی مهمی است. نقد بنا به آن ساختار و مفهومی که در غرب مطرح شد و بعد در حوزه اسلامی هم به آن دامن زده شد، دقیقا یک نگاه همه جانبه را طلب میکند. لازم است ابتدا این نکته را یادآور شوم که ما به طور کلی نقد را در دو ساحت به کار میبریم. یکی نقد به معنای کریتیک است که در یونان زمانی که میخواستند گندم را از کاه جدا کنند، اصطلاح کریتیک، یعنی تمیز سره از ناسره و گندم از کاه را به کار میبردند که ما این معنا در فرهنگ ایرانی اسلامی هم داریم. اما یک مفهوم دیگری از نقد در فرهنگ اسلامی داریم که ورود به لایههای باطنی متن است. مثلا مولانا وقتی که میگوید «بشنوید ای دوستان این داستان/ خود حقیقت نقد حال ماست آن» منظور آن از نقد به معنای تمیزسره از ناسره نیست، بلکه نقد به معنای درک باطن یا ورود به لایههای باطنی متن است. اگر شما متن را، به ویژه در معنای دوم مورد توجه قرار دهید، در این ساحت هر چقدر حوزه دانایی محقق یا منتقد گستردهتر باشد، نقد عمیقتر است.
به عنوان مثال، نظریه بسیار جالبی و در حوزه هنرهای تجسمی داریم بحثی در تحلیل آثار هنری تجسمی که پانوفسکی دارد، او سه مرحله توصیف و تحلیل و تفسیر را نام میبرد و تاکید میکند که مثلا در حوزه تحلیل و تفسیر به شدت ضروری است که منتقد وجوهات مختلف و متکثر یک پدیده را ببیند. مثلا اگر منتقد، یک اثر ادبی را در جامعهشناسی و در حوزه مفاهیم تاریخی آن دوره و همچنین مسائل دیگر مورد توجه قرار دهد، ادراک دقیقتر و عمیقتری ازمتن خواهد داشت تا هنگامی که صرفا از زاویه مثلا ادبیات به مسئله نگاه کند. الان در دوره نقد جدید، کارکشتگی و خبرگی منتقد یا تسلط آن در چند حوزه بسیار مهم انگاشته میشود، زیرا نقد، نقد دقیقتری است.
نظرها شما درباره اینکه نویسندهها و شاعرها وارد نقد ادبی شوند چیست؟ ورود آنها را مثبت تلقی میکنید یا منفی؟ ما ابتدا باید بپذیریم که حوزه آفرینش متن ادبی یک حوزه و نقد و بررسی تحلیلی و تاویلی یک حوزه دیگر است. اگر کسی در ادبیات و در آفرینشگری متن ادبی تسلط داشت، این مطلقا به این معنا نیست که آن فرد در حوزه نقد، برسی، تحلیل وتآویل آن اثر هم تخصص دارد و ابتدا باید این دو را از هم جدا کرد، یعنی حوزه آفرینش یک متن ادبی با حوزه نقد آن متفاوت است که باید این را به عنوان یک اصل بپذیریم. البته هر کسی میتواند وارد نقد به مفهوم بررسی تحلیلی و تآویلی بشود؛ در این صورت خود نویسنده هم میتواند به عنوان یک خواننده و یک مخاطب و نه به عنوان یک آفرینشگر، کار نقد انجام دهد. آفرینشگر نمیتواند آنچه را که خود آفریده، نقد کند، چون این عمل در یک حوزه دیگری قرار میگیرد. همین میشود که رولان بارت نظریه مرگ مولف را مطرح میکند. نویسنده و آفرینشگر اگر هم میخواهد وارد این قلمرو بشود، باید به عنوان یک مخاطب وارد شود و در صورت مسلط بودن به اصول و مبانی نقد، میتواند دست به نقد هم بزند. هیچ کس با ورود نویسنده و شاعر به فضای نقد، هیچ مشکلی ندارد. نقد کردن حق طبیعی هر فردی است اما نقد در حوزه آفرینشگری معنا ندارد، بلکه نقد در مقام مخاطبت و نظاره است که معنا میپذیرد.
چند سالی است که رشته فلسفه هنر وارد دانشگاههای کشور شده و انتظار میرود که منتقد اصلی حوزه هنر، دانشجویان همین رشته باشند. نظر شما در اینباره چیست؟ چون من خودم جزو برنامهریزان اصلی این رشته هستم و در دانشگاه تهران، در گروه مطالعات عالی هنر که مسئولیت آن با این جانب است، ما این مباحث را داریم. ذات برنامه این است که آن کسانی که در رشته هنر تحصیل کردهاند، وارد این قلمرو شوند اما رشتهای مثل فلسفه هنر، یک رشته میانرشتهای است، پس دو موضوع دارید، یکی فلسفه و دیگری هنر. پس طبیعتا در این قلمرو باید فضا برای کسانی که هنر را در حوزه اندیشه صرف یا فلسفه صرف بررسی میکنند، هم باز باشد به همین دلیل نگاه خود من این است که در این حوزه کسانی که مستعداند وارد شوند، یعنی کسانی که این استعداد و این همت را دارند که متون مختلف این قلمرو را ببینند. اینها از هر رشتهای که باشند، بر کسانی که صرفا از حوزه هنر یا صرفا از حوزه فلسفه میآیند اما مطالعات عمیقی ندارند، اولی هستند. فلسفه هنر نیاز به مطالعات کاملا دقیق و عمیقی دارد، به همین دلیل اگر بنا را بر استعداد و پشتکار بگذاریم، از هر رشتهای میتوان وارد فلسفه هنر شد. مثلا ما دانشجویی داریم که با کارشناسی ارشد فنی، دکترای فلسفه هنر یا پژوهشهنر قبول شده و بسیار موفقتر از کسانی است که از همان رشتههای فلسفه یا هنر وارد این رشته شدهاند. بنابراین ما چون این را تجربه کردیم به این نتیجه رسیدم که اگر محور را همان دو عامل استعداد و پشتکار قرار دهیم. هر کسی که وارد این قلمرو شود، در این ساحت کاری را که باید انجام داده است.
درباره آخرین کتاب خود هم مختصرا توضیح دهید که درباره چیست و ساختار آن چگونه است؟ این کتاب هفته گذشته توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شد و عنوان آن « در باب زیبایی» است اما یک سرفصلی هم با عنوان زیبایی شناسی در حکمت اسلامی و فلسفه غربی دارد. این کتاب در حقیقت مجموعه تحقیقات و مطالعات من هم در حوزه زیبایی شناسی در فرهنگ اسلامی و تاریخ اندیشه در فضای ایرانی اسلامی و هم در غرب مثلا از آراء فیثاغوریان شروع شده و تا به قرون معاصر است. بحث زیباییشناسی یکی از بحثهای بسیار مهم ما است و الان در این قلمرو حتی رشتههای آکادمیک و دانشگاهی هم داریم بنابراین ضروری بود که یک کتاب باشد که به صورت بررسی تطبیقی، سیر اندیشه زیبایی شناسی در غرب و تحولاتی که در جهان اسلانی داشته را بررسی کند. مثلا قرآن چه نگاهی به زیبایی داشته، در روایات چه بحثهایی در باب حسن و زیبایی شده است. در حوزه فلسفه اسلامی در آراء ابنسینا، فارابی اخوانالصفا، ابنهیثم، ملاصدرا و دیگران د رباب زیبایی چه بوده است. من سعی کردم هم در حوزه تمدن اسلامی با رجوع به منابع اصلی، هم در حوزه آیات و روایات و هم در حوزه حکمت اسلامی سعی کردم تعریف دقیقی از زیباییشناسی ارائه دهم و هم در فرهنگ غربی و وقتی که مخاطب این اثر را میخواند میتواند بررسی تطبیقی داشته باشد که زیبایی شناسی در فرهنگ غربی چه سیری داشته و در فرهنگ ایرانی-اسلامی چه سیری . این کتاب از طرف انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده و برای اولین بار در نمایشگاه کتاب امسال عرضه خواهد شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.