نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ نشست منشور حقوق شهرنشینی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای تجسمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران با عنوان «نشست فلسفه و حقوق شهرنشینی با تأکید بر آراء ارسطو» روز پنجشنبه ۱۱ بهمنماه ۱۳۹۷ در پژوهشکده نوین شهر معنوی ثامن در […]
نشست منشور حقوق شهرنشینی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای تجسمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران با عنوان «نشست فلسفه و حقوق شهرنشینی با تأکید بر آراء ارسطو» روز پنجشنبه ۱۱ بهمنماه ۱۳۹۷ در پژوهشکده نوین شهر معنوی ثامن در مشهد برگزار شد.
ارسطو شهر را در واقعیت اجتماعی آن میجوید ارسطو در تاریخ فلسفه به معلم اول مشهور است و تکیهگاه اصلی این بحث کاملا فلسفی آرای اوست؛ بلخاری با ذکر این گفته افزود: ریشههای حکمت با استناد به حلقه اتصالی چون فیثاغورس، ایران است؛ بااینحال اگر نه ظهور فلسفه، دستکم تدوین آن، در تاریخ مباحث کلاسیک نظری جهان با یونان آغاز میشود. مؤلف کتاب «آشنایی با فلسفه هنر» در ادامه از ٢ فیلسوف بسیار برجسته یونان یعنی افلاطون و ارسطو یاد کرد که بر حوزههای فلسفی گوناگون جهان تأثیر گذاشتهاند. او همچنین با اشاره به رابطه استاد و شاگردی آنها از عبارت شگفت ارسطو درباره استادش یاد کرد: «من استاد خود افلاطون را بسیار دوست دارم اما حقیقت را از او بیشتر!» این دیدگاه ارسطو به نحوی بیانگر این است که او در برخی مسائل کلی از جمله مفهوم «شهر» با استاد خود همداستان نیست؛ برای نمونه افلاطون به دنبال یوتوپیا (مدینه فاضله) میگردد و ارسطو شهر را در واقعیت اجتماعی و کاملا ملموس و مادی خود جستوجو و اندیشهپردازی فلسفی میکند.
بیتوجهی به واقعیات میتواند ویرانی به بار بیاورد ارسطو بر خلاف استادش به ویژه در حوزه شهر و شهرنشینی معتقد بود که حقیقت از مجموع تجربیات و مواجهههای بیواسطه انسان با پدیدههای اجتماعی و انسانی حاصل میشود و وقایع حقیقتها را میسازند؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با یادآوری این موضوع در رویکردی انتقادی اظهار کرد که تمدنهایی که میکوشند مبانی خود را ماورایی قرار دهند و به تجربیات بشر و واقعیات توجه نمیکنند، شاید در قلمرو آرمان کاخهایی بسازند اما در واقعیت ویرانی به بار میآورند. او گفت: من نمیگویم که عقبه خود را از مبانی ماورایی تخلیه کنیم، به ویژه مایی که متدین هستیم و چنین چیزی برایمان هرگز ممکن نیست اما یادمان باشد که «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه»؛ به عبارتی دنیا بر آخرت مقدم است و کسی که دنیایش ویران باشد آخرتش هم ویران است. بلخاری تأکید کرد: ما باید به تجربهها و یافتههای بشری احترام بگذاریم و بنا به عقل از آن استفاده کنیم؛ افلاطون در نگرههای شهودی بسیار موفق بود اما قادر نبود برای انسان زندگی سعادتمندی بسازد؛ چون مطلقا به گزارههای انسانی بیاعتقاد و بلکه از آن گریزان بود. بر پایه سخنان این پژوهشگر، ارسطو نخستین بار در کتاب «سیاست» وارد تعریف ماهیت شهر و شهروندی میشود و همچنین در کتاب «اخلاق نیکوماخوس» از حقوق شهروندان یا شهرنشینان میگوید. واژه یونانی «پولیس» در بسیاری از مواقع به معنای «شهر» به کار میرود اما یک تفاوت ماهوی میان شهر به معنای امروزی و شهر در ذهن و زبان یونانیان ٢۴٠٠ سال پیش وجود دارد؛ آنها منظورشان از این اصطلاح یک جامعه مستقل سیاسی است که قوانین خاص خود را دارد و از این روست که دقیقترین ترجمه آن در زبان فارسی «دولتشهر» است و نه «شهر». «پولیس» و واژه امروزی «پلیس»، به معنای نیروی حفاظتی شهرها، با هم مرتبطاند، با این قید که از دیدگاه فلاسفه مبنای حقیقی پولیس، وضع و جعل حقوق و قوانینی است که بر بنیاد آن انسانها آزادانه در مسیر سعادت گام برمیدارند؛ آنها اسلحه را بنای تعیین حق شهروندان نمیدانند و از دیدگاه ایشان «عدالت» مبناست؛ بهویژه ارسطو فیلسوفی عدالتمحور است. بلخاری متذکر شد که پولیس درواقع قلعهای بوده است که کنار شهر برای حفاظت از آن ساخته میشده است و امروز نیز ما پلیس را نیرویی میدانیم که در ذاتش «حفاظت» نهفته است. خود ما در فارسی قدیم اصطلاح «کندا» به معنی قلعه را داریم که به «قند» تبدیل شد و امروز آن را در کلمه «سمرقند» میبینیم. دموکراسی غایت نیست این پژوهشگر زیباییشناسی و حکمت شرق در بخشی دیگر از سخنانش با خواندن جملهای از ارسطو بحث خود را دنبال کرد: «اگر پیدایی شهر بهر زیستن است وجودش از برای به زیستن است»؛ ارسطو مرزی بسیار جالب میان زندگی بهمعنای مادی و معنوی ایجاد میکند. او میگوید ما شهر را میسازیم تا جایی برای رفع احتیاجات خود و برای زیستنمان داشته باشیم اما حقیقتِ آن برای بِهْ و درست زیستن ماست. بلخاری در این نشست به انواع حکومت از نظر ارسطو نیز پرداخت. بر این پایه، اگر یک فرد قانوندانِ خیّر بر شهر حکومت کند این خوب است اما آیا یک نفر میتواند همه مصالح مادی و معنوی شهر را تشخیص بدهد و به خوبی جامعه را اداره کند؟ ارسطو چنین حکومتی را خوب میداند، چون در آن نیت خیر وجود دارد اما گوشزد میکند که نیت خیر همیشه مساوی با تحقق عملی خیر نیست. او میگوید این حکومت خوب ولی قابل نقد است و اگر از مردم و مشورت انسانها و بزرگان استفاده نکند چگونه میخواهد جامعه را اداره کند؟ حکومت دیگری که استاد دانشگاه تهران از دید ارسطو برشمرد، آریستوکراسی است؛ اینکه مثلا ٣٠ نفر از بزرگان و نخبگان برای اداره شهر انتخاب شوند. از نگاه معلم اول این حکومت نسبت به حکومت اولی خوب است، چون در آن از عقل جمعی استفاده میشود اما مردم و شهروندان چه میشوند؟ دموکراسی یعنی حکومت همه مردم دیگر شکل حکومتی است که در تقسیمبندی ارسطو آمده است اما او به این شیوه نیز ایراد میگیرد. او به قدرت دادن به عوامالناس انتقاد دارد. بلخاری دراینباره گفت: یکی از بزرگترین چالشهای دموکراسی در عرصه فلسفه اروپا و غرب همین مسئله است. اینکه شما به کسی حق رأی میدهید اما آیا امکانات و تمهیدات لازم این حق و بینش اصلی را هم به او میدهید؟ وقتی ما حق را میدهیم اما امکانات حق را نمیدهیم خیلی جاها به رأیهای پوپولیستی میرسیم. در تقابل با چنین مشکلی آمریکاییها به سراغ مفهوم «الکترال» رفتند. در چنین سیستمی رأیی که یک معلم به یک جریان میدهد ارزشش ١٣٠ برابر رأی یک بقال است، یعنی گفتهاند که هر کسی که نباید رأی بدهد! نویسنده کتاب «وحدت وجود در اندیشه حکمای اسلامی» در جریان تحلیلهایی که متکی بر آرای ارسطو بود، تأکید کرد که دموکراسی خیرالموجودین است اما غایت نیست و ارسطو اولین منتقد دموکراسی است.
شهروندی یعنی امکان تدبیر و اداره شهر تمرکز بر حقوق شهروندی از دیگر بخشهای این نشست بود. بلخاری در این قسمت با ارجاع به کتاب سوم «سیاست»، بهترین مصداق شهروند محض و مطلق را کسی معرفی کرد که حق اشتغال به وظایف دادرسی و احراز مناصب را دارا باشد. او گفت که از دیدگاه ارسطو ماهویترین مفهومِ شهروند «مسئولیتپذیری» اوست. به این ترتیب معلم اول برای کسانی چون پیرمردها و کودکان و بردگان امکان تدبیر شهر را قائل نمیشود و آنها را شهروند نمیشمارد؛ به بیانی دیگر کسی شهروند محسوب میشود که بتواند در شهر نقشی ایفا کند و وظیفهای به عهده بگیرد و از عهده انجام آن برآید.
این مطلب بدون برچسب می باشد.