نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۶ در مراسم بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی که با حضور دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور روز سهشنبه ۵ دیماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکترغلامرضا اعوانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم؛ دکتر نجفقلی حبیبی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران؛ […]
در مراسم بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی که با حضور دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور روز سهشنبه ۵ دیماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکترغلامرضا اعوانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم؛ دکتر نجفقلی حبیبی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران؛ استاد منوچهر صدوقیسها، عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دکتر سید احمدرضا خضری، عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی و دکتر حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور و همچنین استاد دانشگاه امام صادق به ایراد سخنرانی پرداختند.
متن سخنرانی دکتر بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «حکیمِ خرد (در نسبت میان شریعت و عقل)» بدین شرح است:
جایگاه عقل در قلمرو شریعت چیست؟ الف) میدانیم این سؤال گرچه بسیار مهم، اما به همان اندازه تکراری و تا حدی ملالآور است. ملالآوریاش شاید از این رو باشد که در باب آن بسیار سخن گفته اما در کُنه آن کمتر اندیشیدهاند و این بدان معناست که سخن اگر در بستر زمان نو نشود و تازه نگردد، هم بر چهرهاش غبار مینشیند و هم حلاوت خود را از دست میدهد. نسبت میان عقل و شریعت نیز از جملۀ این سخنان است. از آن زمان که ابویوسف کندی به عنوان نخستین فیلسوف عرب یا دستکم اندیشنده در حوزۀ فلسفه جمع بین شریعت و فلسفه را باب کرد و خود در این موضوع چنین نگاشت: «فلسفه و دین هر دو علم به حق هستند» تا به امروز بحث نسبت میان عقل و شریعت به عنوان یکی از مهمترین مباحث حوزۀ اندیشه در تمدن اسلامی مطرح بوده است. از دیدگاه کندی، غرضِ فیلسوف رسیدن به حق و عملِ به آن است. لکن وی به عنوان نخستین اندیشندۀ فلسفی مسلمان به شریعت نیز توجه کامل داشت. از دیدگاه کندی، فلسفه اُولی، اعلیمرتبه فلسفه است، زیرا شناخت و علم به حق است و اتفاقاً از همینروست که با آنچه پیامبران آوردهاند برابر است. کندی فلسفه را علم ربوبی، علم وحدانی، علم فضیلت، علم به حقایق اشیاء و تمامیت علومی میداند که نافع برای انسان و مانع خطرها و ضررها در زندگی اوست، و این تمامی آن چیزی است که پیامبران صادق نیز از سوی خداوند آوردهاند. کندی فلسفه بعثت انبیا را نیز اقرار انسان به وحدانیت و ربوبیت حق و لزوم انجام فضایل و ترک رذایل میداند. علاوه بر این، تألیفات وی در هندسه، نجوم، موسیقی، حساب، اَشکال کروی، فلکیات، طب و علوم احداثی عامل مهمی در تصنیف و تألیف رسالههای عملی در هندسه، موسیقی، معماری و دیگر علوم عملی گردید. همچنین تعریف وی از فلسفه و مهمتر رویکرد او در ایجاد نسبت میان فلسفه و شریعت، تعریف و رویکرد واحد فلاسفه مکتب بغداد و حتی پس از آن شد. اخوانالصفا نیز بحث جمع میان عقل و شریعت را بسیار جدی انگاشته و تقریباً در تمامی رسایل خود ضمن گرامیداشت عقل، از آیات قرآن در تبیین مطالب خویش استفاده کردند. آنان در تبیین عالم، قائل به قاعدۀ فیض بوده و مراتب وجود از حضرت حق تعالی را عقل، نفس و هیولی دانستند. مراتبی که در یک نظام طولی به ظهور هستی میانجامد. مبتنی بر این اصل، عقل جامع تمامی صور است و نفس انسان بنا به این نظام طولی، حامل صور الهی متخذ از عقل فعال است که از عقل به نفس کلیه و از آن بر هیولی و از هیولی بر نفس جزئی بشری عطا شده است. نفس انسان در این نظام از یکسو حامل صور است و از سوی دیگر قادر به تقلید از طبیعت که خود مؤید به صور کلی نفس کلیه و آن نیز مستند به واهبالصور یا عقل فعال است: «آنانی که تصور میکنند علوم و صنایع را با قدرت عقل و عمق فکر و شهود خویش استخراج میکنند، چنانچه مصنوعات ساختهشده در طبیعت را مشاهده نمایند از آن بهرهها برده و به آن تأسی میکنند و این برای آنها همچون تعلیم گرفتن از طبیعت است تا آنان را به امری رهنمون گردد. طبیعت نیز [همچون نفس انسانی که مؤید به صور طبیعی است] مؤید به نفس کلی و نفس کلی نیز مؤید به عقل کلیی است که اوّل موجود صادره از حضرت حق تعالی است و عقل کلی نیز مؤید به صانعالاسباب و مؤید به لبّ صاحبان خرد است.» ب) شرح عقل و جایگاه بلند آن در تاریخ فلسفه و اندیشۀ اسلامی بسیار پر دامنه و وسیع است اما مهمتر و بلندمرتبهتر، نقش و جایگاهی است که عقل در مذهب شیعه دارد. مذهبی که عقل را پس از کتاب و سنت و اجماع از ادلّۀ اربعه خود برشمرد. از آن هنگام که امام اوّل شیعیان، علی (ع) آن را رسول حق دانست: «العقل رسولالحق» (غررالحکم)، و امامان دیگر آن را در اقوال متعدد بسیار گرامی داشتند، تا ظهور کمنظیر آن در دستگاه اصولی و فقهی شیعه؛ از فقها و اصولینی که عقل را در استخدام شریعت دیدند و آنانی که همسنگ شریعت و کسانی که درک شریعت را بدون عقل، ممکن ندانستند. از شیخ مفید که برای عقل کارکرد ابزاری و غیر استقلالی یا استنطاقی و تفسیری قائل شد و آن را به عنوان وسیلۀ فهم شریعت پذیرفت تا شیخ طوسی که فقه استدلالی شیعه را تأسیس و عقل را در متن آن بر جایگاه شایسته و بایستهای نهاد؛ و تا ابنادریس که معتقد بود در حالت فقدان دلیل نقلی میتوان به عقل در مقام دلیل و منبع مستقل تمسک کرد و نیز محقق حلی که عقل را در عرض کتاب و سنّت و البته متأخر از آنها قرار داد و محقق اردبیلی که نقش عقل را در فقه بسیار برجسته نمود.
ج) سخن در شرح و بیان این آرای متفاوت و متعدد در باب عقل و البته نسبت آن با شریعت نیست، بلکه سپردن تمامی این داوریها و احکام به حضرت قرآن و استمداد از این کتاب شریف در تبیین نسبت میان عقل و شریعت است. چنانکه میدانیم تأمل قرآن در باب عقل و فکر بسیار وسیع است. کاربرد ۶۷ بار این دو واژه، آن هم در گشودن مهمترین رازهای عالم به واسطۀ عقل، خود نشان بارز تأکید قرآن بر عقل است. بهویژه آنگاه که با قلب پیوند میخورد در آیاتی چون: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.» اما تأکید قرآن بر عقل، صرفا به معنای بیان موازنۀ میان عقل و نقل یا عقل و شریعت نیست، زیرا به همان اندازه بلکه بسیار بیشتر، بر ضرورت و وجوب شریعت تکیه و تأکید دارد. بنابراین باید نسبت دقیق این دو را در جای دیگر قرآن (و نه الزاماً تعدد کاربرد عقل در قرآن) جستوجو کرد. یکی از آیات بسیار صریح و بیّن قرآن در شرح نسبت میان عقل و شریعت در سورۀ «مُلک» است. در این سوره سخن از سرنوشت دردناک دوزخیان میرود: «وَلِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.» اینان چون به دوزخ افکنده میشوند از دوزخ خروش بسیار میشنوند در حالی که در حال جوشیدن است: «إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِیَ تَفُورُ.» و هر بار که گروهی در آن افکنده میشوند، جهنم از شدت خشم گویی میخواهد شکافته شود، در این هنگام از دوزخیان سؤال میشود آیا از برای شما نذیر نیامد؟ «تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ.» میگویند نذیر آمد اما تکذیبش کردیم و گفتیم خدا از نزد خود چیزی نمیفرستد و به پیامبران گفتیم شما در گمراهی آشکار هستید: «قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ.» پس آنگاه میگویند اگر ما به سخنان پیامبران گوش سپرده یا تعقل کرده بودیم از اصحاب دوزخ نبودیم: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ.» آیۀ انتهایی این آیات به ظرافت و صراحت از همسنگی عقل و نقل سخن میگوید. «اَو» در این آیه نشان ترادف معنوی میان سمع و عقل است. دوزخیان میگویند اگر به سخن وحی گوش سپرده و خود را تسلیم انبیا در شنودن امر حق میکردیم و اگر چنین نمیکردیم اندیشه و عقل را راهنمای خود میساختیم، به این عذاب دچار نمیشدیم. کاربرد کلمه «اَو» به وضوح بیان همسنخی و همسطحی عقل و شریعت است. این ترادف سمع و عقل یا نقل و عقل در آیۀ دیگری از قرآن نیز تکرار میشود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، این جابهجایی میان سمع و نقل، بیان دو طریقۀ رسیدن به سعادت است: «و تردید میان گوش و عقل از این نظر است که وسیلۀ آدمى به سوى سعادت یکى از این دو طریق است، یا اینکه خودش تعقل کند و حق را تشخیص داده پیرویاش نماید، یا از کسى که مىتواند تعقل کند و خیرخواه هم هست بشنود و پیروى کند. در نتیجه پس طریق به سوى رشد یا سمع است و یا عقل، و دلیل این راه یا عقل است یا نقل. پس آیۀ شریفه در معناى آیۀ «و قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ» است و معنایش این است که: بلکه آیا گمان مىکنى که اکثر ایشان استعداد شنیدن حق را دارند تا آن را پیروى کنند و یا استعداد تعقل دربارۀ حق را دارند تا آن را پیروى کنند.» تفسیر مرحوم علامه نیز صریحتر از آن است که بتوان در باب همسنگی نقل و عقل تردید نمود؛ بنابراین در قرآن که مرجع مطلق جهان اسلام محسوب میشود، عقل جایگاهی بلند ـ و چنانکه دیدیم ـ همسنگ شریعت دارد. این جایگاه در نظام حکمی و روایی اسلام نیز بلندمرتبه است؛ بهویژه اگر به روایتی چون: «اوّل ما خلق الله العقل» استناد کنیم یا روایتی بلندمرتبه در نخستین روایت کتاب شریف اصول کافی که حضرت حق بالصراحه خطاب به عقل میفرمایند: «به عزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم و تو را تنها به کسانى که دوستشان دارم به طور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.» در نظام حکمی، فلسفی و عرفانی جهان اسلام نیز عقل صدرنشین بود، فلذا اگر نخستین بزرگان فلسفی جهان اسلام همچون فارابی و ابنسینا و ابنرشد نیز مشّاییمسلک یا تابع جریان خردگرایی یونان نبودند، باز اندیشۀ اسلامی استعدادِ عظیمِ پروراندن عقل و به تبع آن شکلگیری مکاتب فلسفی را داشت. د) تأکید وسیع یکی از ارجمندترین فیلسوفان زمان معاصر ما یعنی استاد دکتر دینانی بر عقل، خود میراثبری عظیم از این تاریخ گرانقدر است. این استاد معظم را که مشخصۀ کامل مکتب فلسفیاش تأکید بر عقل است و این را در آثار و گفتوگوهای خود بسیار نشان داده است، بهحق میتوان فیلسوف عقل یا حکیم خرد نامید. بیش از نیمقرن تلاشهای مجدانه و گرانقدر او یقیناً در زنده نگه داشتن میراث بزرگ فلسفی، حکمی و کلامی فرهنگ درخشان اسلامی بسیار مؤثر و کارساز بوده است. تأملات او همزمان بر سه جریان قَدَر فکری در جهان اسلام یعنی روشهای فکری بزرگانی چون شیخ اشراق، خواجه نصیرالدین طوسی و ابنرشد این معنا را به کمال نشان میدهد. ذهن اندیشندهای که بتواند در ظرف اندیشۀ خود، شیخ اشراق، ابنرشد و خواجه نصیر را کنار هم بنشاند (البته اضافه کنید به این لیست مولانا، ابنعربی و ملاصدرا را) این ذهن فراتر از تقسیمات رایج و شایع جهان حکمت و فلسفه عمل میکند. شاید دکتر دینانی در ذهن خود به اعتباری بودن این تقسیمات رسیده است. و آیا امروز آن که به عمق اندیشههای این بزرگان برسد و چون خود اهل حکمت است، جان و دل اندیشۀ سخنان آن بزرگان را درمییابد. آیا میتواند به اعتباری بودن تقسیمات جاری در بستر فلسفه و حکمت نرسد؟ ضمن آرزوی طول عمر همراه با عزت و سلامت برای این استاد گرانقدر، از نویسندگان ارجمند این مجموعه مقالات و تمامی همکارانم در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی صمیمانه تشکر نموده و از درگاه خداوند متعال برای آنان اجر و رحمت واسعۀ الهی آرزومندم.
سخنران دیگر این مراسم دکترغلامرضا اعوانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم بود. وی به ارائه سخنانی درباره استاد دینانی پرداخت و در مقام مقایسه او با فیلسوفان قرن برآمد و گفت: اول میخواستم دینانی را با کانت یا هگل مقایسه کنم. ولی بعد به این نتیجه رسیدم که دینانی سُقراط زمان است. ایشان روشِ سقراطی دارد چون سقراط چیزی را ادعا نمیکرد که میداند؛ یعنی کسی که میداند ولی میگوید نمیدانم. او در عقیده شخص تصرف نمیکند تا ببیند چه میگوید. ولی به محض اینکه چیزی گفت، او را تحلیل میکند تا به نتیجه برسد. این روش دینانی، روش سقراطی است. به هر جهت، ایشان هم کتابی در جهت فلسفه پرسش نوشته و به او فیلسوف پرسش هم میتوان گفت. از جمله کتابهایی که او نوشته، کتاب «فلسفه پرسش» که مربوط به پرسشهای اساسی در فلسفه است که در هیچ علمی، این پرسشها مطرح نمیشود و حیات انسان در این دنیا به این پرسشها وابسته است. دکتر اعوانی با تأکید بر اینکه دینانی فیلسوف پرسش و فیلسوف دیالوگ است، ادامه داد: دینانی همیشه اساتید بزرگی داشته که مطرحترین آن، علامه طباطبایی است که از صفات بسیار برجستهای برخوردار بوده است. یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی این بود که خیلی از مسائل را درباره غرب نمیدانست ولی کسانی مانند هانری کُربن و … را دعوت میکرد و از آنها در جلساتش پرسشهایی در این خصوص مطرح میکرد. از دیگر خصوصیات دینانی، کتابخوان بودن اوست. مسائل فلسفی هم در استاد دینانی زنده است و وقتی به کتابهای ایشان مراجعه میکنید، میبینید برای حل مسائل فلسفه (چه قدیم و چه جدید) کوشیده است. تمام فیلسوفان بزرگ، یک پا در گذشته و یک پا در حال داشتهاند. کتابهایی که استاد میخوانند، به ایشان در این راه کمک کرده است. همچنان که او در انتخاب خواندن کتاب هم بسیار دقیق و نکتهبین هستند. از خصایص دیگر او این است که هم در حوزه و هم در دانشگاه درس خوانده و نسبت به هر دو بسیار اشراف دارد. همچنین ایشان شاگردان زیادی تربیت کرده که این راه را ادامه دهند و استاد خوب کسی است که بتواند شاگردان خوبی را تربیت کند و به نظر من، ایشان در این راه موفق بوده است.
دکتر نجفقلی حبیبی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به سخنانی در خصوص مقام علمی او پرداخت و اظهار کرد: این مقام و منزلت علمی، آسان فراهم نشده است بلکه حاصل مطالعه عمیق ایشان است که عصاره کتابها را درمیآورند و در استدلالهای مختلف، از آن استفاده میکنند. به حق، لقب فیلسوف برای ایشان شایسته است. برای اینکه صاحبنظر در حوزه فلسفه است و در این حوزه، تولید دانش و از آن دفاع میکند. فکر میکنم در طول سالها افراد بسیاری از محضر ایشان استفاده کردهاند و کتابهای ارزشمندی که در حوزه فلسفه داشتهاند، مبیّن این امر است. از ایشان تقریباً بالای ۳۵ جلد کتاب منتشر شده است که بسیاری از موضوعات فلسفی را در این آثار سر و سامان دادهاند. این استاد فلسفه با بیان اینکه دینانی اندیشه ایرانیان قبل از اسلام را احیاء کرد که این کار ارزشمندی است، گفت: ایشان یکی از چهرههای برجسته کشور است که در مورد سهروردی کارهای بزرگی انجام دادند و چند بار درباره سهروردی به من اعتراض کردند که چرا محافظهکاری میکنی؟ ایشان، سهروردی را فیلسوف نور میدانند و برای احیای فلسفه سهروردی تلاشهای بسیاری انجام دادند. جامعه ما باید در این سالها که دچار یک فقر فرهنگی هستیم، قدر ایشان را بداند چون در این سالها هر وقت کشور به چهرههایی در حوزه فلسفه و اندیشه در عرصههای بینالمللی نیاز داشته، استاد دینانی حضور یافتند و این از نعمتهای بزرگ کشور ما محسوب میشود.
در ادامه بزرگداشت غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد منوچهر صدوقیسها، عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان اینکه دینانی فیلسوف معنایابی و معناشکاری است، اظهار کرد: معناشکاری در فلسفه از اهمیت بالایی برخوردار است. فلسفه در عصر ما با اِشکالاتی مواجه شده است ولی فیلسوف یا حکیم باید معناشکار باشد؛ دینانی هم واقعاً معناشکار است. این موضوع از کتابهای ایشان از جمله قواعد فلسفی، آشکار است. کتابی که دینانی با عنوان قواعد کلی فلسفه نوشته است هم در طول تاریخ فلسفه سابقه نداشته و همین کافی است که ایشان را به عنوان فیلسوف یا مؤسس در فلسفه بنامیم.
دکتر سید احمدرضا خضری، عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی در ادامه مراسم به سخنانی در خصوص مقام علمی استاد و تربیت شاگردان از سوی ایشان پرداخت و گفت: آنچه استاد ما را بر صدر نشانده تا امروز قدر ببیند، این است که ایشان تحصیلات دانشگاهی و حوزوی را در نوع درست خود آمیختند و به همین خاطر، عصاره دانشگاه و حوزه شدند. بارها و بارها ایشان بر خِرد و خِرد ورزیدن مصاحبتهایشان تأکید داشتهاند. خصلت دیگر استاد، بهرهمندی از جهانبینی گسترده است یعنی جهانبینی خود را متکی به یک جهان نکرده است. استاد نه تنها به جهان اسلامی که فلاسفه بعد از اسلام هم به آن تکیه میکردند، بر جهان ایرانی هم توجه داشته است و آنچه ایشان امروز به آن رسیده است، محصولی از جهان ایرانی، اسلامی و یونانی است. دینانی تمام میراث ایرانی را در شیخ اِشراق خلاصه کرد و بخش زیادی از عمر خود را صرف این موضوع نمود. همچنین ابنسینا در فلسفه اسلامی، ابنسینا و شیخالرئیس را دریافت و به فلسفه آنها توجه کرد. در فلسفه یونانی هم به ابنرُشد پرداخت. او این سه متفکر را در هم آمیخت که محصول آن، استاد دینانی شده است. وی افزود: دینانی عاشق زبان فارسی است و با اینکه عربی خوب میفهمد و میخواهد ولی هیچگاه به زبان عربی ننوشته است. بنابراین ایشان را در روزگار خود، یکی از پاسداران حقیقی زبان فارسی باید دانست. خضری با بیان اینکه دینانی با هوشمندی و فراست، فلسفه را از قله عاج به میان مردم آورد، تصریح کرد: او فلسفه را مردمی کرد و شاید کسانی به او خرده گرفتند که فلسفه را نباید به مردم آموخت، ولی خداوند این نعمت را به ایشان عطا کردند که بتواند فلسفه را مردمی کند. او به شیوه سقراطی تدریس میکند و مخاطب خود را مورد پرسش قرار میدهد و باید بسیار آگاهی داشت تا در مقابل ایشان به عنوان شاگرد قرار گرفت.
در ادامه این مراسم دکتر حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور و همچنین استاد دانشگاه امام صادق(ع) به ارائه سخنانی در خصوص مقام دینانی پرداخت و گفت: جامعه جوان ما نیازمند شخصیتها و چهرههایی است که بتوان به آنها اتکا کرد. ما نیاز داشتیم به کسی که نه به اسم بلکه به رسم، طلبه و دانشجوی واقعی باشد. کسی که استاد دیده و کتاب خوانده و تأمل کرده باشد. ما نیاز به یک استاد داشتیم که دانشجوپروری را در اولویت خود قرار دهد. ما نیاز داشتیم به استادی که قبول کرده باشد زندگیاش در استادی خلاصه شود و استادی که به یک محفل، مجلس و یک دانشکده بسنده نکند؛ بلکه طبیبی باشد که دوار در علمش باشد و دانشجویان رشتههای مختلف را به یک چشم ببیند. نسل ما احتیاج داشت به یک پژوهشگر و یک اسلامپژوه، یک ایرانپژوه و یک فلسفهپژوه؛ کسی که این مؤلفههای پژوهشی را در خود جمع کرده باشد و به تعبیری، یک گروه پژوهشی در یک فرد جمع شده باشد و نه یک دانشکده، بلکه دانشکدههای مختلف در وجود یک نفر جمع شده باشند. استاد دانشگاه امام صادق(ع) افزود: ما احتیاج به یک پژوهشگری داشتیم که آزاداندیش باشد که حرف خود را بزند و بزرگان برایش آنقدر بزرگ نباشد که بتواند حرف خود را بزند، ما احتیاج به یک روشنفکر عرصه عمومی داشتیم، احتیاج داشتیم به کسی که فلسفه بنویسد برای کسانی که فلسفه نمیدانند و نمیخوانند. احتیاج داشتیم به کسی که با تلویزیون قهر نباشد و حاضر باشد در جایی سخن بگوید که شاید مخاطب حواسش به حرفهای او نباشد و به جای اینکه زانوی ادب در برابر سخنان ایشان بزند، ممکن است حرفهای او را نادیده بگیرد. احتیاج داشتیم به کسی که به روز باشد و باور داشته باشد به اینکه ما درباره فلسفهخوانی و فلسفهورزی، در همین دوره صحبت میکنیم و احتیاج داشتیم به کسی که با جوانانی که شاید اصلاً به خدا اعتقادی نداشته باشند، بتواند وارد مکالمه شود و احتیاج داشتیم به کسی که نسبت به دانش و فهمیدن غیرت داشته باشد که امروز نام او، غلامحسین دینانی است.
در پایان این مراسم، لوح تقدیر آراسته به نشان زرین انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی اهدا شد و از مقام شامخ ایشان تقدیر به عمل آمد.