شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری
شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب ثانی)
حوزههای علوم اسلامی، همواره در پرورش عالمان راستین، مراجع بزرگ، مدرسان والامقام و مربیان توانا و لایق، توفیقهای فراوان و مشهور داشته است که یکی از این نمونه مدرسان و مربیان، مرحوم شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری است.
در تاریخ این قرنِ فرهنگ اسلامی ایران، در ناحیهۀ خراسان، دو تن از عالمان و مدرسان، با عنوانِ «ادیب نیشابوری» شهرت یافتهاند: 1. میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری ـ م. 1344ق 2. شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری ـ م. 1396ق.
اغلب، به هنگامی که «ادیب نیشابوری» میگویند، مرحوم میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری مراد است، و چون «ادیب ثانی» گویند، مرحوم استاد شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری. البته پس از فوت ادیب اول، و به ویژه در این 30-40 سال اخیر، در حوزه علمیه مشهد و دیگر نقاط خراسان، ادیب نیشابوری، عنوان مرحوم استاد بود و ایشان به همین عنوان، بدون قید «ثانی» شناخته بودند.
زندگینامه
نام استاد، چنانکه گفته شد، محمدتقی بود، معروف به «ادیب نیشابوری» و پدرش میرزا اسدالله، از منطقه خیرآباد نیشابور، و مادر، فاطمه. نیاکان ادیب در افغانستان زندگی میکردند و از سران ایل اسکندری بودند. لیکن جد بزرگ وی به ایران آمد و ریاست را کنار نهاده ساده زیستن را انتخاب کرد. ادیب، در سال 1315ق در دیهی، خیرآباد نام، از قُرای بلوک عشقآباد، در جنوب نیشابور، به دنیا آمد. پدر وی، در زیگر (خیاط) بود، از دانش نیز بهرهای داشت، و به آموزش ابتدایی اطفال میپرداخت. ادیب، تا اوان 18 سالگی، در نزد پدر، با خواندن و نوشتن آشنا گشت. اسبسواری و طریقه به کار بردنِ اسلحه زمان را نیز آموخت، و کار خیاطی را نیز فرا گرفت، به گونهای که در بقیه سالهای حایت، تعمیرات لباسهایش را خود انجام میداد. در سنین یاد شده، پدر که او را مستعد فراگیری علم دید، روانه مشهد کرد. ادیب، به مشهد مشرف گشت و در آن سامانِ مقدس بماند، و نزد استادی به درس خواندن نشست. روزگاری اندک گذشت و در استاد آن مایه علمی که باید ندید. این بود که دلسرد گشت و کتاب را بست و درس خواندن را هِشت، و راهیِ نیشابور شد. پدر که او را دید، آشفته حال گشت، و رها کردن کار را روا نداشت، و از اینکه فرزند او ترک طلب علم کرده است، دلافسرده شد. گلایهنامهای برای حاج شیخ محمد کدکنی، دایی ادیب، نوشت و این بار، فرزند را به نامه راهیِ مشهد کرد ادیب در آنجا دروسی را گذراند و آماده مراحل بعدی گردید. و در اواخر سال 1333ق، به محضر درس استادِ متبحر و نامدارِ آن روزگار، در ادبیات و بلاغت اسلامی، در حوزه خراسان، راه یافت. وی خود در این باره چنین گفته است: «در اواخر سال 1333ق رفتم به درس مرحوم میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری. در نزدیک ایشان نشستم. از من پرسیدند که از کجا هستی؟ گفتم: از نیشابور. پس از این که محلّم را معرفی کردم فرمودند: مورد نظر من خواهی بود، و از شما توجه کامل خواهم کرد، به شرط اینکه استعداد داشته باشی، فردا بیا به اتاقم. من فردا صبحِ زود رفتم خدمت ایشان. یک عده سؤالاتی که استعدادم را به دست بیاورند فرمودند. کاملاً از عهده برآمدم. بسیار خوشحال شدند؛ فرمودند: بعد از این حوزۀ درس، یا روبهروی من بنشین، یا در پهلوی من. من همان طرز رفتار میکردم. و بسیار با ایشان، طرف عصر، به باغ نادری میرفتیم و استفاده مینمودم. و پیش از ظهر هم خیلی از اوقات به باغ ملی میرفتیم و گردش میکردیم. بعد جایی مینشستیم، باز از ایشان استفاده میکردم. فرمایشات ایشان را مرتب مینوشتم، و اشعاری را هم که میفرمودند مینوشتم و حفظ میکردم، تا اینکه خودم در همان زمانِ حیاتِ ایشان، صاحب حوزه و جماعتی شدم. درس میگفتم. در هر درسی شاگردهایی داشتم که بسیاری از آنها هنوز در حیات هستند. و با مردمان اراذل و اوباش و یا کسانی که درست طلبه نبودند، هیچ نمینشستم. فقط مصاحبتم با اشخاص محصل و بافضل بود. در همان زمان که خود حوزه و جماعتی داشتم، باز هر وقت مجالی میشد میرفتم خدمت ایشان، و از فرمایشات ایشان بسیار استفاده میکردم و زیاد در مورد من لطف و محبت داشتند... .» (مجله دانشکده ادبیات مشهد، شماره یادشده، ص 158.) و بدینگونه شاگردی صدیق و جدی، و طلبهای کوشا و محصلی با استعداد و طالب، مراحی را با موفقیت طی کرد، و خود به جرگۀ مدرسان و حوزهداران پا نهاد. از استادان و مربیان ادیب نیشابوری میتوان افراد زیر را نام برد: 1. شیخ محمد کدکنی، در گذشته 1357ق. 2. میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، در گذشته 1344ق. 3. آقابزرگ حکیم شهیدی، درگذشته 1355ق. 4. شیخ حسن برسی، درگذشته 1340ق. 5. شیخ اسدالله یزدی، درگذشته 1350ق. 6. میرزا محمدباقر مدرس رضوی، درگذشته 1343ق. و بدینگونه، استاد در نزد نامبردگان و چه بسا برخی دیگر از مدرسان و عالمان مدارج علم و معرفت را پیمود. رشتههایی که استاد در آنها تبحر، یا از آنها آگاهی داشت، بدین شرح است: ادبیات عرب، ادبیات فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، اصول، فقه، رجال، حدیث و تفسیر. گفتهاند که استاد، در نجوم و علوم غریبه نیز دست داشت، و همچنین از علم طبِ قدیم بهرهمند بود و آن را رعایت میکرد، به طوری که تا 80 سالگی از سلامت مزاج برخوردار بود، و کمتر کسی به یاد دارد که وی به پزشک مراجعه کرده باشد. دو تن از استادان وی، حکیم شهیدی و عارف یزدی، در دامنه شرقی کوهسنگیِ مشهد به خاک سپرده شدهاند. وفا و عاطفه استاد چنان بود که گفتهاند: تا هنگامی که ادیب پای رفتن داشت، گاهگاهی، به سر تربت آنان به کوهسنگی میرفت. استاد چندین متن را، به صورتی کممانند، تدریس میکردند، از جمله: شرح سیوطی، مغنی، شرح نظام، حاشیه ملاعبدالله، معالم، مقامات حریری، گوهرنامه (عروض و قافیه). همانگونه که گفته شد، استاد از سن 25 سالگی صاحب حوزه تدریس گشت، و تا سه روز قبل از مرگ همواره درس گفت. بدینگونه حدود شصت سال تدریس کرد و شاگر پرورد. در طول این مدت طولانی، استاد در این محلها درس میفرمود: مدرسه خیرات خان؛ مدرسه سلیمانخان؛ مدرسه میرزا جعفر؛ مسجد ترکها (بازار)؛ مسجد جامع گوهرشاد؛ آرامگاه شیخ بهایی (صحن نو)؛ و خانه خود (در محله عیدگاه مشهد). و سرانجام، این مدرس والامقام ادبیات و بلاغت اسلامی، به روز 20 ذیحجه 1396 (21 آذر 1355)، در سن 81 سالگی، بدرود زندگی گفت و در زاویه جنوب غرب صحن عقیق به خاک سپرده شد. استاد شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، زندگیی زاهدانه داشت. او با پارسایی میگذرانید و درآمدی و امکاناتی در اختیار نداشت. شیخ علی حکیمی که خود از شاگردان ایشان است در نامهای، درباره استاد، چنین نوشته است: «زندگی ایشان، از نظر ظاهری، همراه با محرومیتها بود، و قدر ایشان به درستی شناخته نبود. گویا از نظر وضع مادی، در مضیقه بودند... دارای روحیات کمنظیری بودند: قناعت، مناعت طبع و استغنا از خلق، و در اوایل امر رها کردنِ موقعیتها و پُستهای پولخیز، و عمر را دربست با اخلاصِ تمام، در خدمت دین گذاشتن. و چقدر فراوان بودند افرادی که از پرتو وجود ایشان به یک مایه و شالوده علمیِ اصیل رسیدند. و این خود زمینهای برای رشدهای سریعِ بعدی آنان.» در میان شاگردان استاد، عالمان بسیاری یافت میشوند. و همچنین مدرسان زبده، و واعظان، و دبیران، و نویسندگان، و محققان، و مؤلفان، و استادان دانشگاه... و بدینسان آثار وجودیِ این مرد علم و ادب، از این ناحیه بسیار وسیع و بابرکت بوده است.
فهرست آثار
از استاد، تألیفات چندی نیز بر جای مانده است. شماری از این آثار، منظومههایی است که در آنها مطالب منظوم گنجانیده شده است، شماری نظم و نثر ممزوج است. مانند رساله گوهرنامه در علم عروض، و رساله قافیه، و رساله بدیعیه. اینک فهرستی از آثار ایشان: 1. گوهر تابنده 2. آییننامه 3. ستایشنامه 4. طریقتنامه 5. حدیث جان و جانان 6. رساله یعقوبیه 7. مجمع راز 8. فیروزی جاوید 9. آسایشنامه 10. تاریخ ادبیات عرب 11. تاریخ ادبیات ایران 12. تابش جان و بینش روان 13. البدایه و النهایه 14. گوهرنامه، به ضمیمۀ «رسالۀ قافیه».